- ۰ نظر
- ۲۲ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۰۶
ابن سینا وکودکی با استعدادی سرشار
برگرفته از کتاب ؛
ابن سینا از بازار همدان می گذشت، کودکی را دید که پر شتاب به مغازه آهنگری می رفت، و قطعه زغالی سرخ شده از آتش می خواست، ولی با خود ظرفی به همراه نداشت. و شنید که آهنگر با او می گمفت: بدون ظرف، چگونه آتش می خواهی؟ و دید کودک با شنیدن این سخن، بی آنکه تامل کند، خم شده و قدی خاکستر از زمین گرفته، و در حالی که در دستان خود جای داده بود، مقابل آهنگر دراز کرد. و آهنگر بی آنکه حرف خود را تکرار نماید از کوره آتشین خد خالی از آتش گرفت و بر خاکستری که بر کف دستان کودک بود نهاد، و کودک نیز با همان شتاب بازگشت. و ابن سینا که از همان آغاز، حرف ها و رفتار آهنگر و کودک را زیر نظر داشت، با کمال اعجاب و بُهت، به مغازه آهنگر وارد شد، و از وی پرسید: این کودک که بود؟ و کجاست؟ و کجا رفت؟ و آهنگر پس از تکریم و احترام، نشانی مغازه ای دیگر داد که کودک در آنجا شاگردی می نمود.
و ابن سینا شائق و شادان خود را شتابان به آنجا رسانید. و کودک را دید که خال آتش را به کوره افکنده است و می خواهد آن را نیز روشن کند. پیش رفته، و پیش از آنکه با کودک سخنی بگوید سراغ آهنگر را گرفت. و کودک، آهنگر را صدا کرد و آمد. و ابن سینا را شناخت. و احترام کرد. ابن سینا گفت: این کودک، شاگرد شماست؟ و آهنگر گفت: آری! گفت: می خواهم آن را به من بسپاری تا از این پس شاگرد من باشد، و من به او درس بیاموزم، زیرا که صاحب ذوق و استعدادی سرشار است. آهنگر گفت: اذن پدر نیز شرط است و آنگاه نشانی پدر کودک را داد. و ابن سینا با شوق و شتاب خود را به پدر کودک رسانید و ماجرای استعداد و نبوغ فرزند را با وی در میان گذاشت، و از وی خواست که اذن آموختن و تحصیل و تعلم را به او بدهد. و پدر گفت: وی تنها فرزند من است، که با کار خود گره از کار زندگی می گشاید، و با اندک مزدی که به چنگ می آورد معاش مان را تامین و امرار می کنیم. ولی ابن سینا متقبل شد که از آن پس همان مزد را پرداخته و کودک را به تحصیل وادارد. و پدر پذیرفت. و کودک به مکتب رفت. و از آنجا که درس معلم را جز زمزمه محبت نمی دید، گریزپا نبود، بلکه روز را از شب نمی شناخت، و پیوسته می کوشید. و حاصل کوشش خویش را نیز می دید. تا آنکه سرآمدِ دانش ورانِ روزگار خود شد. و برای آیندگان نیز میراثی از دانش خود گذارد. که یکی از آنها کتاب گرانسنگ التحصیل است، که اکنون در دانشگاههای کانادا، و آمریکا و اروپا تدریس و تعلیم می شود....
دعایی دلنشین از امام سجاد(ع) در حق والدین
اللّهُمّ اشْکُرْ لَهُمَا تَرْبِیَتِی، وَ أَثِبْهُمَا عَلَی تَکْرِمَتِی، وَ احْفَظْ لَهُمَا مَا حَفِظَاهُ مِنّی فِی صِغَرِی. اللّهُمّ وَ مَا مَسّهُمَا مِنّی مِنْ أَذًی، أَوْ خَلَصَ إِلَیْهِمَا عَنّی مِنْ مَکْرُوهٍ، أَوْ ضَاعَ قِبَلِی لَهُمَا مِنْ حَقٍّ فَاجْعَلْهُ حِطّةً لِذُنُوبِهِمَا، وَ عُلُوّاً فِی دَرَجَاتِهِمَا، وَ زِیَادَةً فِی حَسَنَاتِهِمَا، یَا مُبَدّلَ السّیّئَاتِ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَاتِ.
خدایا! آنان را به پاس پرورش من پاداش ده، و در برابر گرامی داشت من جزا عنایت فرما، و هر چه را در کودکی من نسبت به من منظور داشتند، در حق آنان منظور دار. خدایا! آنچه از جانب من آزار به ایشان رسیده یا کار ناپسندی از من نسبت به آنها رخ داده، یا حقی که از آنان بر عهده من ضایع شده، همه را موجب ریختن گناهانشان، و بلندی مقامشان و افزونی خوبی هاشان قرار ده، ای تبدیل کننده بدی ها، به چندین برابرش به خوبی ها./پایگاه اطلاع رسانی حوزه
چراغ سنگر
شب آخر هنوز یادم هست
خیمه زد عطر سیب در سنگر
خیمه تاریک شد، و این یعنی
روضهخوان گفت از شب آخر
گفت این راه و این سیاهی شب
عشق چشمان خویش را بسته است
ما سحر قصد آسمان داریم
از زمین راه کربلا بسته است...
خشک میشد گلوی او کمکم
روضهخوان تشنه بود در باران
یک نفر استکان آب آورد
السلام علیک یا عطشان
استکان را بلند کرد ، ولی
عکس یک مشک روی آب افتاد
مشک لرزید و محو شد کمکم
اشک سید که توی آب افتاد
نفست گرم روضهخوان! آن شب
دل به دریای آن نگاه زدی
دم گرفتی میان خون خودت
چه گریزی به قتلگاه زدی
سید حمید رضا برقعی
بیانات مقام معظم رهبری
در دیدار نوجوانان و جوانان شرکتکننده در کاروانهای راهیان نور
بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
جوانان عزیز، فرزندان عزیز من، کسانی که آیندهی کشور متعلّق به شما است! خیلی خوشآمدید. شما بهمعنای واقعی کلمه صاحبان و گردانندگان و مدیران آیندهی این کشور هستید. هر فهم شما، هر تصمیم شما، هر اقدام شما که امروز در تشکیل شخصیّت شما تأثیرگذار باشد، بهمعنای تأثیرگذاری در آیندهی این کشور است و این نکتهی بسیار مهمّی است.
دربارهی «راهیان نور»، بحمدالله این حرکت موفّق -که چند سالی است در کشور راه افتاده و روزبهروز بحمدالله توسعه پیدا کرده است- یکی از جلوههای پاسداشت دوران دفاع مقدّس است. دوران دفاع مقدّس را حقیقتاً بایستی گرامی شمرد، عزیز شمرد و پاسداری کرد، چون آن هشت سال -هشت سال دفاع مقدّس- تضمینکنندهی حیثیّت کشور و هویّت ملّت و امنیّت فعلی و عزّت ملّت ایران شد....
«معلّمی ، هنرمندانه ترین شغل»
هنوز بر این عقیده استوار وپایبندم که دست توانای معلم است که هدایتگر دانش آموزان می باشد. معلم با توانایی های خود با هنر ومشی خود می تواند به پرورش و تربیت متربی بپردازد.
اگر « بازیگر» را هنرمند می گویند، کار وی غالبا اینگونه است که او ازروی یک نوشته ومتن مدت ها تمرین می کند وبر اثر تمرین وممارست نقش خود رابه خوبی ایفا می نماید.
ولی کار وشغل معلم لحظه به لحظه وآنی است ، کوچکترین غفلت و کوتاهی در امر تعلیم وتربیت خساراتی جبران ناپذیر را در پی خواهد داشت، رفتار معلم، سخن وگفتار معلم، حرکانت وسکنات معلم ...همه وهمه الگو ساز وسرنوشت ساز خواهد بود،
معلم با روانشناسی خود باید تفاوت های فردی دانش آموزان را کشف نماید،
معلم استاد سخن است تا فن بیان را بیاموزد، او انسانی مهذب است تا بتواند به تربیت نفوس بپردازد، او معدن صبر ، وقار ومتانت است تادر برابر ناملایمات، تلخی ها ، سختی ها وناملایمات زیردستان چون کوهی استوار به وظیفه انسانی خویش بپردازد.وقتی یادگیری در دوران کودکی ونوجوانی چون « نقش بر روی سنگ» است ، پس معلم باید با هنر ، ذوق ومسئولیت خود سنگ بنای زندگی متربیان را به درستی بنا نهد،.
هنر او در این است که خود بسیار اهل مطالعه، تحقیق وپژوهش باشد تا بتواند به کسانی که به امانت به اوسپرده اندبه مطالعه و تحقیق وادارد، اگر خدای ناکرده معلم خود از مطالعه روی گردان و بیزار باشد و سال ها ی سال بر او بگذرد وبر علمش نیفزاید چگونه از دانش آموزان انتظار داشته باشد که اهل مطالعه گردند.- رطب خورده کی منع رطب کند –
هنر او در به وجد آوردن دانش آموزان به کسب وتحصیل علم واخلاق وتقویت انگیزه ی تحقیق و مطالعه می باشد.هنر اودر ایجاد؛ خود باوری، اعتماد به نفس ، اتکابه قدرت لایزال الهی وپیروی از مکتب انسان ساز اسلام عزیز در نونهالان تحت تربیت وی می باشد.
معلم هنرمند است، زیرا اوهمه فنون وهنر تربیت و کلاس وکلاسداری را آموخته است، وگرنه خویش را مدیون همیشگی ودائمی دانش آموزان قرارداده است..
کار معلم « سخت » به عنوان یک کار خسته کننده و ملال آور نیست، بلکه یک شغل وکار فنی وپیچیده ودر عین حال بسیار لذت بخش ودوست داشتنی است – البته برای کسانی که این شغل را با عشق وعلاقه وبا انگیزه الهی برگزیده باشند- .
اگر والاترین ومقدس ترین شغل معلمی در حاشیه قرار گیرد، اگر او این کار و رسالت پیامبر گونه رابه عنوان شغل دوم وچندم فرض نماید، جفا وظلمی بر زیردستان خواهد رفت که جبران ناپذیر خواهد بود، دانش آموزی که چند صباح در مقابل معلم زانوی ادب بر زمین نهاده تا به خوبی تربیت شود وبهترین دوران عمر خویش را به زیباترین شکل پرورش دهد، با این روند چگونه به اهداف عالی خود دست یابد، چگونه بتواند جبران گذشته نماید.
براین اساس ظریف ترین، حساس ترین ، پر مسئولیت ترین ودر نهایت هنرمندانه ترین شغل را باید شغل مقدس معلمی دانست ....
کریم عاملی
بازنشسته اموزش وپرورش
نوجوانی، دوران طلایی برای تربیت دینی فرزندان است
یکی از اساتید حوزه علمیه گفت: سن هفت سالگی تا 14 سالگی که قبل از بلوغ است دوران طلایی کودکان برای والدینشان است چراکه کودکان در این سنین نسبت به انجام دستوارت پدر و مادر خود اهتمام دارند و والدین نیز وظیفه دارند از این دوران به شیوه مطلوبی برای تبیین دستورات دینی بهرهببرند....
شهید کریم اصغری ویژگی های ممتازی داشت
حجت الاسلام سید مرتضی حسینی، : شهید کریم اصغری دارای چند ویژگی ممتاز بود که ایشان را نسبت به دیگران برجسته می کرد.
وی با اشاره با اینکه خواندن نماز اول وقت و به جماعت اولین ویژگی ممتاز شهید اصغری بود افزود: بعد از نماز مقید به خواندن و ذکر تسبیحات خانم فاطمه زهرا(س) بود و هر روز هم زیارت عاشورا می خواند......
زندگینامه طلبه شهید سید موسی موسوی پور
حوزه علمیه استان قزوین؛ شهید سید موسی موسوی پور فرزند حجت الاسلام والمسلمین حسین موسوی پور به سال 1346 در شهر شال ودر یک خانواده روحانی چشم به جهان گشود.
وی سومین فرزند خانواده ای مذهبی ومتدین بود که دوران کودکی را در دامان مادری عفیفه ومؤمن ودر محضر پدری وارسته وروحانی گذراند....