@ daneshamozishal: کانال بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه شال در سروش شیعه :: بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه شال

بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه شال

مذهبی،فرهنگی، ادبی،علمی، سیاسی ...

بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه شال

مذهبی،فرهنگی، ادبی،علمی، سیاسی ...

بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه شال

بسم الله الرّحمن الرّحیم ؛ سلام ، همـکاران محترم ! دانش آموزان عزیز!هدف از راه اندازی ایـن وبسایت ارائــه مطالب علمـی، اخـلاقـی، ادبی ،سیاسی و گـزارش ها و مراسم مربوط به آموزش وپرورش، بسیج دانش آموزی...... می باشد. امیدواریم بتــوانیم بــا ارائـه مطالب مفید و سودمند اوقـات پـرباری را بــــرای شما عزیزان فراهم آوریم.
درضمن منتظردریافت مطالب علمی ، اخلاقی و نظـــرات و پیشنهادهای سازنده شما نیــــز می باشیم. باتشکر بسیج دانش آموزی شال


۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شیعه» ثبت شده است

امیرالمومنین علی علیه السلام:
نُه چیز زشت است، اما از نه گروه زشت ‏تر: درماندگی و ناتوانی از دولتمردان؛ بخل از ثروتمندان؛ زود خشمی از دانشمندان؛ حرکات بچگانه از میانسالان؛ جدایی حاکمان از مردم؛ دروغ از قاضیان؛ بیماری کهنه از پزشکان؛ بدزبانی از زنان و سختگیری و ستمگری از سلاطین.

متن حدیث: 
تِسْعَةُ أَشْیَاءَ قَبِیحَةٌ وَ هِیَ مِنْ تِسْعَةِ أَنْفُسٍ أَقْبَحُ مِنْهَا مِنْ غَیْرِهِمْ ضِیقُ الذَّرْعِ مِنَ الْمُلُوکِ وَ الْبُخْلُ مِنَ الْأَغْنِیَاءِ وَ سُرْعَةُ الْغَضَبِ مِنَ الْعُلَمَاءِ وَ الصِّبَا مِنَ الْکُهُولِ وَ الْقَطِیعَةُ مِنَ الرُّءُوسِ وَ الْکَذِبُ مِنَ الْقُضَاةِ وَ الزَّمَانَةُ مِنَ الْأَطِبَّاءِ وَ الْبَذَاءُ مِنَ النِّسَاءِ وَ الطَّیْشُ مِنْ ذَوِی السُّلْطَان‏.

  • بسیج دانش آموزی شال

امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت . نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است . القاب دیگری مانند : رضی و متقی نیز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر می باشد . مادر گرامی اش سبیکه یا خیزران است که این دو نام در تاریخ زندگی آن حضرت ثبت است . امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت . مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای  بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت ، سعی  کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد . " از اینجا بود که مأمون نخستین کاری که کرد ، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی  دایمی و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد . رنجهای دایمی که امام جواد (ع ) از ناحیه این مأمور خانگی  برده است ، در تاریخ معروف است " . از روشهایی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار می بست ، تشکیل مجالس بحث و مناظره بود . مأمون و بعد معتصم عباسی می خواستند از این راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند . در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نیز چنین روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمی دانست که مقام ولایت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی  و زیادی سالهای عمر ندارد . باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی  در میدان رشد و نمو یافته بودند و دانشمندان بزرگی در این دوران ، زندگی می کردند و علوم و فنون سایر ملتها پیشرفت نموده و کتابهای زیادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گردید و با سرمایه خدایی امامت که از سرچشمه ولایت مطلقه و الهام ربانی مایه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعلیم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسیاری  پاسخ گفت . برای نمونه ، یکی از مناظره های  ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تقی (ع ) را در زیر نقل می کنیم : " عیاشی در تفسیر خود از ذرقان که همنشین و دوست احمد بن ابی دؤاد بود ، نقل می کند که ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی دؤاد ) از دربار معتصم عباسی  برگشت و بسیار گرفته و پریشان حال به نظر رسید . گفتم : چه شده است که امروز این چنین ناراحتی ؟ گفت : در حضور خلیفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا جریانی پیش آمد که مایه شرمساری و خواری ما گردید . گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقی را به حضور خلیفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدی کرده بود . خلیفه طریقه اجرای حد و قصاص را پرسید . عده ای از فقها حاضر بودند ، خلیفه دستور داد بقیه فقیهان را نیز حاضر کردند ، و محمد بن علی الرضا را هم خواست . خلیفه از ما پرسید : حد اسلامی چگونه باید جاری شود ؟ من گفتم : از مچ دست باید قطع گردد . خلیفه گفت : به چه دلیل ؟ گفتم : به دلیل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کریم در آیه تیمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم . بسیاری از فقیهان حاضر در جلسه گفته مرا تصدیق کردند . یک دسته از علماء گفتند : باید دست را از مرفق برید . خلیفه پرسید : به چه دلیل ؟ گفتند : به دلیل آیه وضو که در قرآن کریم آمده است : ... و ایدیکم الی  المرافق . و این آیه نشان می دهد که دست دزد را باید از مرفق برید . دسته دیگر گفتند : دست را از شانه باید برید چون دست شامل تمام این اجزاء می شود . و چون بحث و اختلاف پیش آمد ، خلیفه روی  به حضرت ابوجعفر محمد بن علی  کرد و گفت : یا اباجعفر ، شما در این مسأله چه می گویید ؟ آن حضرت فرمود : علمای شما در این باره سخن گفتند . من را از بیان مطلب معذور بدار . خلیفه گفت : به خدا سوگند که شما هم باید نظر خود را بیان کنید . حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند می دهی  پاسخ آن را می گویم . این مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بیان کردند خطاست . حد صحیح اسلامی  آن است که باید انگشتان دست را غیر از انگشت ابهام قطع کرد . خلیفه پرسید : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زیرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود باید بر هفت عضو از بدن انجام شود : پیشانی ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه یا مرفق یا مچ قطع کنند برای سجده حق تعالی محلی  باقی نمی ماند ، و در قرآن کریم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسی نباید آنها را ببرد . معتصم از این حکم الهی و منطقی بسیار مسرور شد ، و آن را تصدیق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند . ذرقان می گوید : ابن ابی دؤاد سخت پریشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر خلیفه رد شده است . سه روز پس از این جریان نزد معتصم رفت و گفت : یا امیرالمؤمنین ، آمده ام تو را نصیحتی کنم و این نصحیت را به شکرانه محبتی که نسبت به ما داری  می گویم . معتصم گفت : بگو . ابن ابی دؤاد گفت : وقتی مجلسی از فقها و علما تشکیل می دهی تا یک مسأله یا مسائلی را در آنجا مطرح کنی ، همه بزرگان کشوری  و لشکری حاضر هستند ، حتی  خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهایی  که در حضور تو می شود هستند ، و چون می بینند که رأی علمای بزرگ تو در برابر رأی محمد بن علی الجواد ارزشی ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه می کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علی منتقل می گردد ، و پایه های قدرت و شوکت تو متزلزل می گردد . این بدگویی و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد برآمد این مشعل نورانی و این سرچشمه دانش و فضیلت را خاموش سازد . این روش را - قبل از معتصم - مأمون نیز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به کار می برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشکیل مجالس مناظره زد و از جمله از یحیی بن اکثم که قاضی بزرگ دربار وی بود ، خواست تا از امام (ع ) پرسشهایی کند ، شاید بتواند از این راه به موقعیت امام (ع ) ضربتی وارد کند . اما نشد ، و اما از همه این مناظرات سربلند درآمد . روزی از آنجا که " یحیی بن اکثم " به اشاره مأمون می خواست پرسشهای خود را مطرح سازد مأمون نیز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقی (ع ) احترام بسیار کرد و آنگاه از یحیی خواست آنچه می خواهد بپرسد . یحیی که پیرمردی  سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه می فرمایی  مسأله ای از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود : آنچه دلت می خواهد بپرس . یحیی بن اکثم پرسید : اگر کسی در حال احرام قتل صید کرد چه باید بکند ؟ حضرت جواد (ع ) فرمود : آیا قاتل صید محل بوده یا محرم ؟ عالم بوده یا جاهل ؟ به عمد صید کرده یا خطا ؟ محرم آزاد بوده یا بنده ؟ صغیر بوده یا کبیر ؟ اول قتل او بوده یا صیاد بوده و کارش صید بوده ؟ آیا حیوانی را که کشته است صید تمام بوده یا بچه صید ؟ آیا در این قتل پشیمان شده یا نه ؟ آیا این عمل در شب بوده یا روز ؟ احرام محرم برای عمره بوده یا احرام حج ؟ یحیی دچار حیرت عجیبی شد . نمی دانست چگونه جواب گوید . سر به زیر انداخت و عرق خجالت بر سر و رویش نشست . درباریان به یکدیگر نگاه می کردند . مأمون نیز که سخت آشفته حال شده بود در میان سکوتی  که بر مجلس حکمفرما بود ، روی به بنی  عباس و اطرافیان کرد و گفت : - دیدید و ابوجعفر محمد بن علی الرضا را شناختید ؟ سپس بحث را تغییر داد تا از حیرت حاضران بکاهد . باری ، موقعیت امام جواد (ع ) پس از این مناظرات بیشتر استوار شد . امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعلیم حقایق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته ای داشت که : هر یک خود قله ای بودند از قله های فرهنگ و معارف اسلامی مانند : ابن ابی عمیر بغدادی ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری ، احمد بن ابی نصر بزنطی کوفی ، ابوتمام حبیب اوس طائی - شاعر شیعی  مشهور - ابوالحسن علی بن مهزیار اهوازی و فضل بن شاذان نیشابوری که در قرن سوم هجری می زیسته اند . اینان نیز ( همچنانکه امام بزرگوارشان همیشه تحت نظر بود ) هر کدام به گونه ای مورد تعقیب و گرفتاری بودند . فضل بن شاذان را از نیشابور بیرون کردند . عبدالله بن طاهر چنین کرد و سپس کتب او را تفتیش کرد و چون مطالب آن کتابها را - درباره توحید و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت می خواهم عقیده سیاسی او را نیز بدانم . ابوتمام شاعر نیز از این امر بی بهره نبود ، امیرانی که خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترین شاعر آن روزگار بود ، چنانکه در تاریخ ادبیات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند . اگر کسی شعر او را برای آنان ، بدون اطلاع قبلی  ، می نوشت و آنان از شعر لذت می بردند و آن را می پسندیدند ، همین که آگاه می شدند که از ابوتمام است یعنی  شاعر شیعی معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور می دادند که آن نوشته را پاره کنند . ابن ابی عمیر - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نیز در زمان هارون و مأمون ، محنتهای بسیار دید ، او را سالها زندانی کردند ، تازیانه ها زدند . کتابهای او را که مأخذ عمده علم دین بود ، گرفتند و باعث تلف شدن آن شدند و ... بدین سان دستگاه جبار عباسی  با هواخواهان علم و فضیلت رفتار می کرد و چه ظالمانه !

شهادت حضرت جواد (ع )
این نوگل باغ ولایت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بویش مشام جانها را بهره مند ساخت . آثار فکری و روایاتی  که از آن حضرت نقل شده و مسائلی را که آن امام پاسخ گفته و کلماتی  که از آن حضرت بر جای مانده ، تا ابد زینت بخش صفحات تاریخ اسلام است . دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدینه به بغداد بیاید . امام جواد در ماه محرم سال 220هجری به بغداد وارد شد . معتصم که عموی ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند . علت این امر - همچنان که اشاره کردیم - این اندیشه شوم بود که مبادا خلافت از بنی عباس به علویان منتقل شود . از این جهت ، درصدد تحریک ام الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خلیفه هستی ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد ، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان می نهد . این دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت تأثیر حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحریک و تلقین معتصم و جعفر برادرش ، تسلیم گردید . آنگاه این دو فرد جنایتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سیاه روی  دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعریف و توصیف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در این امر اصرار کرد . امام جواد (ع ) مقداری از آن انگور را تناول فرمود . چیزی  نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شدیدی بر آن حضرت عارض گشت . ام الفضل سیه کار با دیدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشیمان و گریان شد ، اما پشیمانی  سودی نداشت . حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گریه می کنی ؟ اکنون که مرا کشتی گریه تو سودی ندارد . بدان که خداوند متعال در این چند روزه دنیا تو را به دردی مبتلا کند و به روزگاری بیفتی  که نتوانی از آن نجات بیابی . در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهای  دیگری هم نقل شده است .

زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )
زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندی نداشت . حضرت امام محمد تقی زوجه دیگری مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربیه داشته است . فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند بدین شرح : 1 - حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی ) 2 - ابواحمد موسی مبرقع 3 - ابواحمد حسین 4 - ابوموسی عمران 5 - فاطمه 6 - خدیجه 7 - ام کلثوم 8 - حکیمه حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگانی کوتاه و عمری سراسر رنج و مظلومیت داشت . بدخواهان نگذاشتند این مشعل نورانی نورافشانی کند . امام نهم ما در آخر ماه ذیقعده سال 220ه . به سرای جاویدان شتافت . قبر مطهرش در کاظمیه یا کاظمین است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع ) زیارتگاه شیعیان و دوستداران است .



  • بسیج دانش آموزی شال

شیخ «حسین انصاریان» درباره حسابرسی بندگان در روز قیامت گفت: ما می‌توانیم یک موجودی شویم که بدنمان بعد از مردن خاک شود، ولی شخصیت ، آثار، اخلاق و رفتارمان خاک نشود و مرتب از افق های مختلف طلوع کند؛ آنچه موجب رشد، کمال، نور، اخلاق و ماندگاری انسان در این دنیا می شود، این است که انسان خدا را به درستی، به راستی و با اخلاص بندگی و عبادت کند. اگر اخلاق بندگی نباشد حتی کل پیکرهٔ نماز به صورت واجب شرعی تخریب و باطل می شود.

محقق، مفسر، مترجم و پژوهشگر علوم و معارف قرآنی در بیان استقبال بهشت از اهل ایمان به کلامی از قرآن مجید اشاره و اظهار کرد: قرآن میفرماید: «وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ غَیْرَ بَعِیدٍ» (سورهٔ ق، آیهٔ ۳۱)، بهشت را در قیامت پیش شما می آورم، نمی خواهد زحمت بکشید و رنج ببرید که خودتان را در آن صحرای عظیم به بهشت برسانید. خدا بهشت را به شما می رساند و انسان کیفیت آن را در قیامت درک می کند؛ به همین خاطر نمو، رشد و میوه دهی دنیایش به حساب خیلی آسانی برخورد می کند یا اصلاً به حسابی برخورد نمی کند.

دو نوع حسابرسی از اهل ایمان
وی به حسابرسی اهل ایمان در قرآن اشاره و خاطرنشان کرد: اولین حساب برای اهل ایمان «حساب یسیر» است، «حساب یسیر» یعنی پرونده رسی بسیار آسان. پروندهٔ انسان را از ابتدای تکلیف تا روز مرگش به آسان ترین صورت رسیدگی می کنند. این رسیدگی چقدر طول می کشد؟ پیغمبر(ص) می فرمایند: کمتر از زمان نماز عصرتان خواهد بود و بیشتر طول نمی کشد چرا که علم پروردگار چیرهٔ به پروندهٔ ماست.

استاد اخلاق حوزه علمیه ادامه داد: خداوند نمی خواهد پروندهٔ ما را که خود ما هستیم، ورق بزند، این صفحه را ببیند و تمام کند، سپس صفحه بعد را ببیند. اینها کار ماست و علم پروردگار علم محیط است: «وَ کٰانَ اَللّٰه بِکلِّ شَیءٍ مُحِیط» (سورهٔ نساء، آیهٔ ۱۲۶)، یعنی شما این عالم را با کل موجوداتش در نظر بگیرید، نزد پروردگار حاضر است: «وَ إِنْ کلٌّ لَمّٰا جَمِیعٌ لَدَینٰا مُحْضَرُونَ» (سورهٔ یس، آیهٔ ۳۲). مگر خدا صبح به صبح و شب به شب، موجودات زنده را می شمارد؟ مگر می نشیند و دریاها، صحراها، جنگل ها و پرندگان هوا را حساب می کند که هر کدام چقدر غذا می خواهند و چه می خواهند؟ میلیون ها سال است موجودات زنده هر صبح و ظهر و شب بر سر این سفره اند و هیچ چیز هم از آنها کم گذاشته نمی شود، شماره هم نمی کند و معطل این هم نمی شود که موجود چه می خواهد؛ بلکه کار درجا و فعلی است و به عبارت خیلی لطیف، کار در پیشگاه مقدس او برای خود او اصلاً زمان ندارد.

اقدام خداوند در گرو زمان نیست
انصاریان با بیان اینکه اگر بگوییم خداوند متعال در گرو زمان یا معطل زمان است یا اینکه معطل شمارش است، حرف باطلی است؛ گفت: ظاهر و باطن جهان یک جا در محضر مقدس اوست و یک جا هم جهان را کارگردانی می کند و می چرخاند، یک جا به همهٔ موجودات عالم رسیدگی می کند. «حساب یسیر» یعنی یک جا رسیدن به پرونده، چون اوّلِ پرونده تا آخر پرونده در علم او حاضر است و حکم می کند، اما آنهایی که پرونده شان معطلی دارد، معطلی برای خودشان است؛ یعنی آنها خودشان را در دنیا نسبت به هر کار مثبتی معطل گذاشتند و نرفتند و به عبارت ساده تر، خودشان را تعطیل کردند؛ لذا رسیدگی به پرونده شان هم تعطیل است و به پرونده طول زمان می خورد تا از تعطیلی دربیاید و آنها را در جهنم بیندازند؛ ولی حساب اهل ایمان، «حساب یسیر» است.

اقوامی در قیامت بدون حساب وارد بهشت می شوند
وی به دومین حسابرسی اهل ایمان در قرآن اشاره و تصریح کرد: دومین حسابرسی برای اهل ایمان «بِغَیْرِ حِسَاب» است، عده ای از اهل ایمان اصلاً حساب ندارند و اگر در قرآن مجید دقت کرده باشید، می فرماید: «بِغَیْرِ حِسَابٍ» (سورهٔ زمر، آیهٔ ۱۰). اقوامی در قیامت بدون حساب وارد بهشت می شوند، یعنی اصلاً پرونده ای پیش پروردگار ندارند چون در قیامت همه می فهمند که آنها عین نور هستند و عین نور یک حقیقت اند؛ یعنی عمل، اخلاق، رفتار، کردار و گفتار آنها نور است و همواره یک حقیقت از آنها ظهور دارد.

شیخ حسین انصاریان افزود: ما حقایق متعدده ایم؛ در قیامت یک بدن، روح، اخلاق، عمل، زبان و شنوایی داریم که در دنیا داشته ایم، یک غفلت داریم، یک توجه داریم. حال وقتی مؤمن باشیم، خداوند متعال خیلی حسابمان را آسان می گیرد و ما را به اندازهٔ یک نماز عصر معطل می کند؛ اما وجود آنها قطعه قطعه نیست که همهٔ قطعه ها را خدا نظر کند و بعد هم بگوید که شما بخشیده شده هستید و این هم بهشت در مقابلتان یا بهشتی که به استقبال شما آمده است. اینها نور محض اند و حساب ندارند؛ یعنی وجودشان، هم خودشان، هم قیامت و هم دل مردم را روشن می کند؛ آنها «یخرجون منک اقوام یدخلون الجنة بِغَیر حساب» هستند.

آثار وجودی عده‌ای پس از مرگ همچنان ادامه دارد
مبلغ عرصه بین الملل گفت: خداوند در سوره ابراهیم میفرماید: «أَ لَمْ تَرَ کیفَ ضَرَبَ اَللّٰه مَثَلاً کلِمَةً طَیبَةً کشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِی اَلسَّمٰاءِ * تُؤْتِی أُکلَهٰا کلَّ حِینٍ» (سورهٔ ابراهیم، آیات ۲۴-۲۵)، بعضی ها می میرند، اما آثار وجودشان ادامه دارد. ابراهیم مُرد، اما آثار وجودش تاکنون ادامه دارد؛ هم ذریه اش که انبیای بعد از خودش بودند و هم فرهنگش و هم کل مناسک حج، همه آثار وجود یک نفر است. اکنون هم بالاترین اثر وجودی را همین لحظه در کرهٔ زمین دارد که وجود مبارک حضرت امام عصر(ع) است؛ ایشان ذریهٔ ابراهیم است و وقتی ظهور کند، با شش هزار روایتی که سنی و شیعه دربارهٔ ایشان دارند. یک روایت که با سندهای مختلف ذکر شده، این است: «یملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً» تمام زمین را در امور معنوی و مادی پر از قسط و عدل می کند. کل امور مادی، عملی، اخلاقی و معنوی مردم میزان می شود.

محقق، مفسر، مترجم و پژوهشگر علوم و معارف قرآنی به روشنایی بخشی از آثار انسان پس از مرگ اشاره و خاطرنشان کرد: ما می توانیم یک موجودی شویم که بدنمان بعد از مردن خاک شود، ولی شخصیت ، آثار، اخلاق و رفتارمان خاک نشود و مرتب از افق های مختلف طلوع کند. شما اگر ثروتمند شدی، در یک محلهٔ فقیرنشینی که از تشنگی مسجد می میرند، یک مسجد بساز. تو خودت خاک می شوی و این مسجد سرپا می ماند؛ حال چقدر نماز در این مسجد می خوانند، به پروندهٔ تو منتقل می شود؛ چقدر در آن مسجد منبر می روند و گمراه هدایت می شود، به پروندهٔ تو منتقل می شود. ما می توانیم ماندگار شویم، یعنی خداوند متعال همهٔ درهای ماندگار شدن را به روی ما باز گذاشته است.

چه عامل موجب رشد، کمال، نور، اخلاق و ماندگاری انسان می شود؟
وی ادامه داد: آنچه موجب رشد، کمال، نور، اخلاق و ماندگاری انسان می شود، این است که انسان خدا را به درستی، به راستی و با اخلاص بندگی و عبادت کند. اگر اخلاق بندگی نباشد، کل پیکرهٔ نماز به صورت واجب شرعی تخریب و باطل می شود. ما به صورت واجب شرعی در تشهد می گوییم: «عبده و رسوله»، اوّل بندگی و بعد نبوت؛ یعنی اگر آن بندگی واقعی نبود، محال بود که خورشید نبوت از افق وجود پیغمبر(ص) طلوع کند.

استاد انصاریان در مورد خلوص در بندگی به حکایتی از آقا شیخ عباسی قمی(ره) اشاره و اظهار کرد: مرحوم آقا شیخ عباس قمی(ره)، صاحب «مفاتیح الجنان» بیست سال مشهد بود و خیلی از او تقاضا کردند که در همین مسجد گوهرشاد نماز جماعت بخواند. شبستان پر هم می شد و دیگر قبل از نماز جا نبود. یک شب رو به قبله بلند شد، استغفرالله ربی و اتوب الیه گفت، دست هایش را برای تکبیر بالا برد، اما نگفت و دست هایش را پایین انداخت، کفش هایش را زیر بغلش گذاشت و از دَر بیرون رفت و نیامد. خیال کردند که برای تجدید وضو رفت، اما وقتی نیامد، به سراغش رفتند و گفتند آقا چرا نماز دوم را نخواندی؟ گفت: می‌خواستم بخوانم، اما وقتی بلند شدم که تکبیرة الإحرام بگویم، صدای همهمهٔ مردمِ پشت سرم دلم را قلقلک داد که چقدر جمعیت می‌خواهد به تو اقتدا کند! آن نماز در مردم و در شیطان و در هوای نفس بود، نماز در خدا و در بندگی نبود. آن خوردن در بندگی نبود، آن پوشیدن در بندگی نبود. «عبده و رسوله» یعنی اوّل همه چیز بندگی شود، بعد من مقام نبوت را به تو می دهم. نبوت، رسالت، پیغمبر و امام شدن طلوع بندگی است. مسئلهٔ عبودیت به گستردگی آفرینش باز است.

  • بسیج دانش آموزی شال

خداوند در آیات ۱۷ و ۱۸ سوره مبارکه توبه به موضوع مسجد و ویژگی کسانی که مساجد را آباد کرده‌اند اشاره و کفار را از ساخت و آباد کردن مسجد منع می‌کند.

در اهمیت مسجد همین بس که در قرآن کریم نام آن ۲۸ بار آمده که در برخی از آنها موضوع آبادی مسجد بیان شده است. موضوع مسجد به قدری در آیات الهی اهمیت دارد که خداوند در آیه ۱۷ سوره مبارکه توبه صراحتاً می‌فرماید: مشرکان حقّ ندارند مساجد خدا را تعمیر و آباد کنند. آنان کارهایشان تباه شده و در آتش، جاودان خواهند بود. همچنین در آیه بعد ویژگی کسانی که می‌توانند مساجد خدا را آباد و تعمیر کنند بیان شده است.

به جز آیات قرآن ده‌ها حدیث و روایات معتبر از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در اهمیت مسجد بیان شده که در موضوعات مختلف از جمله ساخت، عمران و تعمیر و حضور در مسجد و برپایی نماز در آن بیان شده است.

پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «مَنْ کانَتِ الْمَساجِدُ بَیتَهُ ضَمِنَ اللهُ لَهُ الرَّوحَ وَ الرّاحَةَ وَ الْجَوازَ عَلَی الصّراطِ» کسی که مسجد خانه او باشد (مرتب به مسجد تردد کند) خداوند، آسایش و کامیابی او و عبور از صراط را برایش ضمانت کرده است. (مستدرک‌، ج 3، ص 363)

و یا در حدیثی قدسی به نقل از امام صادق(ع) آمده است: «قال اللهُ تبارکَ و تعالی اِنَّ بُیُوتِی فِی الْأَرْضِ اَلْمَسَاجِدُ، فَطُوبَی لِعَبْدٍ تَطَهَّرَ فِی بَیْتِهِ ثُمَّ زَارَنِی فِی بَیْتِی أَلا إِنَّ عَلَی‌الْمَزُورِ کَرَامَةَ الزَّائِرِ» خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: مساجد خانه‌‌های من در زمین‌‌اند، خوشا به حال بنده‌‌ای که در خانه‌‌اش خود را طاهر کند (وضو بگیرد) و بعد مرا در خانه‌ام زیارت کند، اینجا دیگر بر میزبان است که مهمان خود را گرامی بدارد. (ثواب‌الاعمال، ص 69)

در عین حال توجه نکردن به مسجد و خالی گذاشتن آن هم در روایات مختلف نفی شده است تا جایی که پیامبر(ص) می‌فرماید:  «المَسجُد غریبٌ فیما بینَ قومٍ لایُصَلُّونَ فیهِ إنَّ الله تعالی لا یَنظُرُ اِلَیهِم یَومَ‌القیامَة» مسجد در میان مردمی که در آن نماز نمی‌‌خوانند غریب است و خداوند در روز قیامت نظر رحمت خود را از آنها دریغ خواهد کرد. (بحار، ج 78، ص 115)

متن آیات
مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَن‏یَعْمُرُواْ مَسَجِدَ اللَّهِ شَهِدِینَ عَلَى‏ أَنفُسِهِم بِالْکُفْرِ أُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَلُهُمْ وَفِى النَّارِ هُمْ خَلِدُونَ‏(۱۷) إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَجِدَ اللَّهِ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْأَخِرِ وأَقَامَ الصَّلَوةَ وَءَاتَى الزَّکَوةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسَى‏ أُوْلَئِکَ أَن یَکُونُواْ مِنَ الْمُهْتَدِینَ(۱۸)

ترجمه
مشرکان حقّ ندارند مساجد خدا را با آنکه به صراحت بر کفر خویش گواهى مى‏‌دهند، تعمیر کنند. آنان کارهایشان (به خاطر بى‏ایمانى) تباه شده است و در آتش، جاودان خواهند بود.(۱۷) مساجد خدا را تنها کسانى باید آباد کنند که به خدا و روز قیامت ایمان دارند و نماز را به پا داشته و زکات مى‏‌پردازند و جز از خدا نمى‏‌ترسند. امید است که آنان از ره‏‌یافتگان باشند.(۱۸)

مسجد، پایگاه مهّم عبادى و اجتماعى مسلمانان است. بنابراین، هم متولّیان آن باید صالح و پاک باشند و هم برنامه‏‌هایش سازنده و تربیت‌کننده، هم بودجه‏‌اش مشروع و حلال باشد و هم مسجدیان اهل تقوا و خدایى و مورد تکریم. وگرنه اگر سازندگان مساجد، جبّاران و سلاطین باشند و پیش‌نمازان، افراد بى‌‏سواد و ترسو و خادمان نیز وارفتگان بى‌‏حال، طبعاً مساجد از هدف اصلى خود که آبادى معنوى است، دور خواهند ماند.

به گفته‏ مرحوم فیض کاشانى در تفسیر صافى، تعمیر مسجد شامل مرمّت، نظافت و فرش کردن، روشنایى، تدریس و تبلیغ مى‏‌شود.

در قرآن 32 بار از زکات یاد شده که 28 بار آن در کنار نماز بیان شده است.

رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: «اذا رأیتم الرّجُلَ یعتاد المسجدَ فاشهَدُوا له بالأیمان» همین که دیدید کسى به مسجد رفت و آمد مى‏‌کند، به ایمان او گواهى دهید.(تفسیر درّالمنثور)

در احادیث براى کسانى که به مسجد رفت و آمد مى‏‌کنند، بهره‏‌ها و فواید فراوان ذکر شده است، از جمله: پیدا کردن دوست و برادر دینى، آگاهى‏‌هاى مفید، ارشاد و دورى از گناه، برخوردارى از نعمت و رحمت الهى. (وسائل الشیعه و تفسیر درّالمنثور)

پیام‌ها
در بناى مساجد و بنیادهاى دینى و فرهنگى مسلمانان، کفّار و مشرکین‏ دخالت ندارند. «ما کان للمشرکین»

در ساخت و اداره‏ مراکز و نهادهاى مقدّس، پول نااهلان را نگیرید، تا دخالت و افتخار و توقّع نداشته باشند. «ما کان للمشرکین»

عمل به تنهایى مهم نیست، نیّت نقش اصلى را دارد.«ماکان للمشرکین أن‏یعمروا»

نه هر درآمدى مشروع است و نه هر مشارکتى ارزشمند. مبادا به عشقِ آبادانى مساجد، کفّار در امور دینى نفوذ کنند. «أن یعمروا مساجد اللَّه»

کسانى که تظاهر به بى‏‌دینى مى‏‌کنند، حقّ دخالت در امور مذهبى را ندارند. «شاهدین على انفسهم بالکفر»

مشرک همان کافر است. «مشرکین... شاهدین على انفسهم بالکفر»

کفر، سبب نابودى و فساد و بى‏‌ارزش شدن اعمال نیک کافران است. «بالکفر... حبطت اعمالهم»

شرایط تولیت و تعمیر مسجد
الف: از جهت اعتقادى، ایمان به مبدأ و معاد. «آمن باللّه و الیوم الاخر»

ب: از نظر عملى، برپا داشتن نماز وپرداخت زکات. «اقام‏الصلوة وآتى الزکوة»

ج: از جهت روحى، شجاعت و نفوذناپذیرى. «لم‏یخش الا اللّه» (اگر متولّى مسجد، شجاع باشد، مسجد نیز کانون حرکت‏هاى ضدّ ظلم خواهد بود)

وظیفه‏ متولّیان مساجد و تعمیرکنندگان آنها، رسیدگى به محرومان است. «انّما یعمر... آتى الزکوة»
ایمان از عمل جدا نیست، «آمن... و اقام» نماز از زکات جدا نیست، «اقام الصلوة و آتى الزکوة» و مسجد از انقلاب جدا نیست. «مساجد اللّه... و لم یخش»

با وجود ایمان، عمل صالح، نماز، زکات و شجاعت، باز هم مغرور نشویم، هنوز خطر انحراف وجو دارد. «فعسى اولئک من المهتدین»

  • بسیج دانش آموزی شال