جاسوس خائن است نه قهرمان
جاسوس خائن است نه قهرمان
چسبندگی و وابستگی نیروهای مخالف نظام (اپوزیسیون) به بیگانگان، پایین بودن هزینه جاسوسی یا کمتر قبیح دانستن آن، همچنین عدم آگاهی کافی بخش نخبگانی جامعه از این مسئله و حرفهای بودن سرویسهای جاسوسی کشورهای دشمن و رقیب از یک سو و باقی ماندن شبکههای نفوذ و جاسوسی دولتهای انگلیس، آمریکا و رژیم صهیونیستی از رژیم گذشته از سوی دیگر موجب شده تا نه تنها برخی از اطلاعات راهبردی کشور در اختیار بیگانگان قرار گیرد؛ بلکه در مواردی شاهد فجایعی چون ترور دانشمندان هستهای یا ایجاد اختلال و خرابکاری در تأسیسات راهبردی و مسیر پیشرفتهای فناورانه و علمی کشورمان نیز باشیم.
بدیهی است، سرویسهای دشمن که ضربه به روند قدرتیابی و پیشرفت جمهوری اسلامی ایران را هدفگذاری کردهاند، تنها با بهرهگیری از مزدوران روسیاه و بدنامی چون منافقین، گروهک تروریستی امثال ریگی و تکفیریها، نمیتوانند اهدافشان را برآورده کنند؛ بلکه شخصیتهای موجه و علمی که امکان نفوذ را به محافل و اماکن راهبردی مقدور سازند، یا مشاورههای ظاهراً علمی آنان محاسبات مسئولان را تغییر دهد و امکان جمعآوری اطلاعات در سطوح بالا و اماکن حساس را داشته باشند، کارایی بسیار بیشتر و هزینه بسیار پایینتری برای سرویسها دارند.
نفوذیهایی چون؛ کلاهی در حزب جمهوری اسلامی، کشمیری در نخستوزیری، قطبزاده در صداوسیما، افضلی در نیروی دریایی، اشتری در وزارت دفاع، درّیاصفهانی در تیم مذاکرات هستهای و… نمونههایی از نفوذیها و جاسوسانی هستند که ضربههای مهلکی به نظام مقدس جمهوری اسلامی وارد ساخته، ولی جملگی دارای توان نخبگی، علمی و ظواهر موجه بوده و حتی بعضاً به تدین نیز تظاهر میکردهاند.
چنین تجاربی نه تنها باید دستاندرکاران گزینش و حراست را نسبت به رعایت ملاحظات امنیتی حساس کرده باشد؛ بلکه باید سایر مسئولان و اصحاب اندیشه و تریبون را در قضاوت نسبت به کسانی که در معرض اتهام جاسوسی دستگیر میشوند نیز محتاط کرده و حداقل تا قطعی نشدن حکم محکومیت یا برائت به صبر و سکوت وادار سازد.
اما برخلاف این تجارب تلخ در مسئله خودکشی یکی از متهمان پرونده جاسوسی با پوشش فعالیتهای زیست محیطی، همچنان شاهد برخی مواضع احساسی و بعضاً اعتراضی برخی شخصیتهای سیاسی و رسانهای بودیم که اگرچه بخشی از آن نسبت به نحوه حادثه، یعنی خودکشی متهم این پرونده بود، اما بخش دیگر برای تردیدآفرینی نسبت به ماهیت جاسوسی این پرونده و ارتباط متهم با این پرونده بود؛ چرا که سوابق علمی و اجتماعی او را مانع آلودگی وی به چنین خیانتی تلقی میکردند.
حال آنکه انتظار میرود در مواجهه با این نوع پروندهها حداقل تا صدور حکم قطعی به نفع امنیت و منافع ملی جانب احتیاط نگه داشته شده و برعکس برای جلوگیری از فرو ریختن قبح و زشتی جاسوسی و وطنفروشی و دلگرم نگه داشتن مجموعه امنیتی و قضایی درگیر با این پرونده، مواضعی علیه اصل جاسوسی و خیانت به کشور اتخاذ شود.
سربازان گمنام امام زمان، پس از ماهها تعقیب و مراقبت و بررسیهای حرفهای، یک شبکه گسترده جاسوسی و جمعآوری اطلاعات را کشف کردهاند که در پوشش فعالیتهای زیستمحیطی و بهکارگیری افراد موجه علمیـ دانشگاهی نه تنها توجیهاتی را برای حفظ وابستگی کشور در اقلام راهبردی به خارج، [به بهانه کاهش منابع آبی] و ضرورت استفاده از محصولات تراریخته به خورد مسئولان میدادهاند (تحمیل اشتباه محاسباتی) و سلامت مردم را گروگان منافع بیگانه میساختهاند؛بلکه با استقرار لوازم جاسوسی و رصد در محدودههای فعالیت موشکی و نظامی، اطلاعات سرّی کشور را در اختیار بیگانگان قرار میدادهاند؛ اطلاعاتی که در شرایط خطر میتواند امکان وارد ساختن ضربات مهلک و جنایتکارانه علیه توان دفاعی کشورمان را به دشمنان داده یا بهانههای لازم را برای فشار و محدودسازی کشور در این عرصهها دنبال کند.
ضمن اینکه استفاده از پوشش سازمانهای غیر دولتی (NGO) در عرصه زیستمحیطی موجب بیاعتبارسازی این قبیل فعالیتها نیز شده و همزمان، هم سبب ظلم و خیانت به محیط زیست و هم بدنامسازی فعالان این عرصه میباشد.
سالها فعالیت این متهم به جاسوسی در محافل علمی، نحوه تهیه مکان برای فعالیتها، شیوه شبکهسازی با اغفال برخی دانشجویان یا فعالان زیستمحیطی، ارتباطات با سرویسهای بیگانه و حتی نحوه خودکشی حرفهای در زندان، ویژگیهایی است که تنها از یک شخصیت علمی برنمیآید، شایسته بود برخی فعالان سیاسی و رسانهای از شتابزدگی در قضاوتها خودداری میکردند./رسول سنائیراد/
- ۹۶/۱۲/۰۲