- ۱ نظر
- ۳۰ مرداد ۹۷ ، ۱۲:۵۲
دانش آموز شهید ........اصغر عاملی
شهید اصغر عاملی در تاریخ 01/01/1347 در شهر شال متولد می شوند و تا سوم راهنمایی به تحصیل ادامه داده و سپس به ندای رهبر کبیر انقلاب لبیک گفته و راهی مناطق جنگی کشور می شوند و با خیل عظیم بسیجیان همراه با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به منطقه ی جنوب کشور اعزام می شوند تا پرچم افتاده برادر شهیدش را به دست بگیرد و سرانجام در تاریخ 24/12/1363 در سن 16 سالگی به شهادت می رسند.
امام محمد باقر علیه السلام: در نصایح لقمان به پسرش این بود که گفت:
ای پسرم ! با صد نفر رفاقت کن؛ ولی حتّی با یک نفر هم دشمنی نکن.
ای پسرم ! تو هستی و بهره و اخلاق تو! بهره تو دین توست، و اخلاق تو
[رابطه] بین تو و مردم است. پس به آنان کینه نورز، و اخلاق نیکو را بیاموز.
ای پسرم ! غلام نیکان باش؛ ولی فرزند بدان نباش.
ای پسرم ! امانت را ادا کن، تا دنیا و آخرتت سالم بماند، و امین باش؛ زیرا خدای تعالی خیانتکاران را دوست ندارد.
ای پسرم ! خود را به مردم چنان نشان نده که از خدا می ترسی، در حالی که دلِ تو گنهکار است.
متن حدیث:
الامام الباقر علیه السلام: کانَ فیما وَعَظَ بِهِ لُقمانُ علیه السلام: ...
و قالَ: یا بُنَیَّ، صاحِب مِئَةً و لا تُعادِ واحِداً .
یا بُنَیَّ، إنَّما هُوَ خَلاقُکَ وخُلُقُکَ، فَخَلاقُکَ دینُکَ، و
خُلُقُکَ بَینَکَ وبَینَ النّاسِ، فَلا تَبَغَّضَنَّ إلَیهِم، و تَعَلَّم
مَحاسِنَ الأَخلاقِ.
یا بُنَیَّ، کُن عَبداً لِلأَخیارِ ولا تَکُن وَلَداً لِلأَشرارِ.
یا بُنَیَّ، عَلَیکَ بِأَداءِ، الأَمانَهِ تَسلَم دُنیاکَ وآخِرَتُکَ، و کُن أمیناً؛ فَإِنَّ اللّه َ تَعالی لا یُحِبُّ الخائِنینَ.
یا بُنَیَّ، لا تُرِ النّاسَ أنَّکَ تَخشَی اللّه َ و قَلبُکَ فاجِرٌ.
«قصص الانبیاء، صفحه ۱۹۰- بحارالانوار، ج۱۳، ص ۴۱۷»
با شهدای منطقه شال ......شهید دانش آموز احمد سلیمانی
شهید احمد سلیمانی در تاریخ 22/11/1347 در شهر شال متولد میشوند .شهید تا سوم راهنمایی تحصیلی درس می خوانند و سپس به ندای رهبر انقلاب لبیک گفته و به منطقه غرب اعزام و سرانجام در تاریخ 16/08/1362 در عملیات والفجر 4 در منطقه پنجوین عراق به شهادت می رسند .
هفتم ماه ذیالحجه مصادف است با سالروز شهادت پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت حضرت امام محمد باقر (ع). شهادت آن بزرگوار را به تمامی ارادتمندان خاندان اهل بیت عصمت و طهارت تسلیت میگوییم. در ادامه شرح کوتاهی از زندگینامه آن حضرت را بخوانید:
نام مبارک امام پنجم محمد بود. لقب آن حضرت «باقر» یا «باقرالعلوم» است. بدین جهت که دریای دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکار ساخت. القاب دیگری مانند «شاکر» و «صابر» و «هادی» نیز برای آن حضرت ذکر کردهاند که هریک باز گوینده صفتی از آن امام بزرگوار بوده است.
کنیه امام «ابوجعفر» بود. مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبی (ع) است. بنابراین نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن (ع) و از سوی پدر به امام حسین (ع) می رسید. پدرش حضرت سیدالساجدین امام زین العابدین، علی بن الحسین (ع) است.
تولد حضرت باقر (ع) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57هجری در مدینه اتفاق افتاد. در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سید الشهدا کودکی بود که به چهارمین بهار زندگیاش نزدیک می شد.
دوران امامت امام محمد باقر (ع) از سال 95 هجری قمری سال درگذشت امام زین العابدین (ع)، آغاز شد و تا سال 114هجری قمری ادامه داشت.
در دوره امامت امام محمد باقر (ع) و فرزندش امام جعفر صادق (ع) مسائلی مانند انقراض امویان و بر سر کار آمدن عباسیان و پیدا شدن مشاجرات سیاسی و ظهور سرداران و مدعیانی مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانی و دیگران مطرح شد.
امام محمد باقر (ع) و پس از وی امام جعفر صادق (ع) از موقعیت مساعد روزگار سیاسی، برای نشر تعلیمات اصیل اسلامی و معارف حق بهره جستند و دانشگاه تشیع و علوم اسلامی را پایه ریزی نمودند.
این امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقیقی تعلیمات پیامبر (ص) و ناموس و قانون عدالت بودند. می بایست به تربیت شاگردانی عالم و عامل و یارانی شایسته و فداکار دست میزدند و فقه آل محمد (ص) را جمع و تدوین و تدریس میکردند. به همین جهت محضر امام باقر (ع) مرکز علما و دانشمندان و راویان حدیث و خطیبان و شاعران بنام بود.
امام باقر (ع) دارای خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامی بود. سیرت و صورتش ستوده بود. پیوسته لباس تمیز و نو می پوشید و در کمال وقار و شکوه حرکت می نمود.
از آن حضرت می پرسیدند: جدت لباس کهنه و کم ارزش می پوشید، تو چرا لباس فاخر بر تن میکنی؟ پاسخ می داد: مقتضای تقوای جدم و فرمانداری آن روز که محرومان و فقرا و تهیدستان زیاد بودند، چنان بود. من اگر آن لباس بپوشم در این انقلاب افکار، نمی توانم تعظیم شعائر دین کنم.
امام پنجم میخواست سنتهای جدش رسول الله (ص) را عملا در بین مردم زنده کند و مکارم اخلاقی را به مردم تعلیم دهد. در روزهای گرم برای رسیدگی به مزارع و نخلستانها بیرون می رفت و با کارگران و کشاورزان بیل می زد. ْنچه از محصول کشاورزی که با عرق جبین و کد یمین به دست می آورد، در راه خدا انفاق میکرد.
حضرت امام محمد باقر ( ع ) 19 سال و 10 ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زین العابدین (ع) زندگی کرد و در تمام این مدت به انجام دادن وظایف خطیر امامت، نشر و تبلیغ فرهنگ اسلامی، تعلیم شاگردان، رهبری اصحاب و مردم، اجرا کردن سنتهای جد بزرگوارش در میان خلق، متوجه کردن دستگاه غاصب حکومت به خط صحیح رهبری و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعی و امام معصوم پرداخت.
سرانجام در هفتم ذیالحجه سال 114 هجری قمری در سن 57 سالگی در مدینه با توطئه هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست . پیکر مقدسشان را در قبرستان بقیع کنار پدر بزرگوارش به خاک سپردند.
با شهدای منطقه شال ........... دانش آموز شهید کاظم عاملی
دست نوشته
آیا شما به چیزی معتقد هستید ؟اگر به خدا معتقد هستید،شما را به خدا سوگند می دهم که نگذارید بین شما تفرقه بیندازند....
حقیقت شهید از منظر شهید عاملی
با توجه به اینکه در قران موکدا آمده که <<شهیدان زنده هستند و نزد خدا روزی میخورند >>کسی که به حقیقت علاقه مندی دارد ،باید به قیمت از دست دادن جانش تا آخرین لحظه در برابر باطل مقاومت کند .
رائفی پور در گفتگویی در پاسخ به سوالی درباره وعدههای آخرالزمانی مثل نابودی اسرائیل گفت:
درباره وعدههای آخرالزمانی کار کم صورت گرفته است و بلکه خیلی احساس نیاز نمیکردند. یعنی ابتدا باید آخرالزمان و مهدویت را فهمید، سپس به وعدههای آن پرداخت. از این جهت ابتدا باید ضرورتش احساس شود که ظاهراً آقایان احساس نکردند.
اما اکنون در عصر حاضر هر اندازه پیش میرویم، به نظرم ضرورتش بیشتر باید احساس شود و جامعه مخاطبین این را میطلبد و باید هم انجام شود. خیلی از این وعدهها انسانساز است و جامعه را آماده میکند.
مثلاً در قرآن دوبار فتنه بنیاسرائیل را داریم. سی و خوردهای احتمال را بررسی کردیم که این دو نابودی چه زمانی رخ میدهد.
وقتی به کلام اهلبیت(ع) مراجعه میکنی، از امام صادق(ع) میشنوی والله والله و الله کسی که بنیاسرائیل را نابود میکند، اهل قم هستند؛ یعنی چه؟ آیا این مسأله نباید در من تکانی ایجاد کند؟
یا دوبار فتنه بنیاسرائیل را میفرماید بِقتلِ علیّ و بِقَتل الحُسین. خب آیا این آیه و حدیث این ضرورت را ایجاد نمیکند تا برایم فضایی باز شود و ببینم نقش یهود در شهادت امام حسین(ع) کجاست؟
به نظرم این وعدهها آدرس میدهد. میفرماید اگر میخواهی آدم خوبه باشی، این شکلی باش، خودت را آماده کن.
بر
اساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، روز23 مرداد ماه سالگرد پیروزی و
مقاومت 33 روزه حزب الله لبنان در برابر رژیم صهیونیستی به عنوان روز
مقاومت اسلامی نام گذاری شده است.
این جنگ که در بین لبنانی ها به «نبرد تموز» شهرت یافته و براساس یک «نقشه
جامع» که توسط آمریکا، انگلیس، فرانسه، رژیم صهیونیستی، مصر، اردن، عربستان
و احزاب شاخص طیف 14 مارس لبنان طراحی شده بود، به اجرا درآمد.
در همان هفته اول، ارتش رژیم صهیونیستی که توانایی جنگیدن با حزب الله را
نداشت، مایل بود پایان جنگ را اعلام کند، ولی آمریکایی ها اصرار داشتند که
این رژیم چیزی را به دست آورد و سپس آتش بس را اعلام کند. از این رو، سه
هفته دیگر با اصرار آمریکایی ها جنگ ادامه پیدا کرد ولی در نهایت آمریکا
نیز تسلیم شد و با تصویب قطعنامه 1701شورای امنیت- که شباهت زیادی به
قطعنامه 598 دارد- بر پایان آن مهر تأیید کوبید.
وقتی جنگ تمام شد دو طرف جنگ در دو وضعیت کاملاً متفاوت قرار داشتند.
صهیونیست ها یکی یکی به شکست سنگین خود اذعان کردند و البته آمریکایی ها
نیز اینگونه اعتراف کردند: «هیچ کس پیروز نشده است!»
حالا دیگر شکست ناپذیر بودن ارتش صهیونیستی، اقتدار هول انگیز نیروی هوایی
آن، قدرت اطلاعاتی موساد، نقش موثر حمایت های سیاسی غرب و اعراب از تل آویو
در مقابل حزب الله فرو ریخته و موجی از بی اعتمادی تار و پود دولت جعلی،
ملت پوشالی و ارتش این رژیم را به لرزه درآورده بود و ثبات قبل از، جنگ جای
خود را به بی ثباتی داده بوده است.
از آن طرف، حزب الله لبنان پس از جنگ مورد تحسین فراوان ملت ها قرار گرفت،
حالا دیگر ملت 3 تا 4 میلیونی لبنان می توانستند خود را در کانون توجهات
300 میلیون عرب و حدود 5/1 میلیارد مسلمان ببینند و رهبر روحانی آنان در
صدر شخصیت های اول خاورمیانه عربی بنشیند.
ظهور قدرت جدید منطقهای
در پی اعلام تأسیس رژیم صهیونیستی، بازیگران مختلفی به میدان آمدند تا با
حریف تازه نفس به مقابله برخیزند. فلسطینی ها اگر چه در ابتدا متشکل
نبودند، اما نخستین بازیگرانی بودند که در مقابل حملات حریف ایستادگی
کردند. اردن، سوریه، مصر، لبنان و در مرحله بعد عراق و سایر کشورهای عربی
هر یک به فراخور توان، قدرت و تهدیدی که از جانب این دولت جدید متوجه خود
می دیدند، بازیگران دیگری بودند که به ترتیب وارد صحنه درگیری با دشمن
شدند.
گذشت زمان، نه تنها از دامنه خصومت میان آنها نکاست، بلکه طی سه دهه موجب
شد، منطقه شاهد چند جنگ تمام عیار باشد. ابتکار عمل اسرائیل به خاطر کسب
حمایت های مادی و سیاسی غرب، سبب می شد تا هر از چندگاه یک بار به کشورهای
اسلامی حمله کند.
در ابتدای دهه هشتاد رژیم صهیونیستی، سرمست از پیروزی های متعدد و پی در پی
که در عرصه های مختلف به دست آورده بود، گام دیگری برای بسط سلطه خویش در
منطقه برداشت. بهانه حملات چریک های فلسطینی به مناطقی در شمال سرزمین های
اشغالی، دستاویز مناسبی برای حمله به لبنان و اشغال خاک این کشور بود. اگر
چه عنوان تهاجم صهیونیست ها به لبنان «صلح برای جلیله» بود، اما در واقع
نیاز این رژیم به سرزمین های بیشتر، سرمستی از قدرت بازدارندگی خویش، سکوت
یا برخورد منفعل جامعه جهانی، مبنای اشغال لبنان بود. اسرائیل به یقین می
دانست که اعراب به دلایل پیش گفته حاضر نیستند بار دیگر به مقابله با رژیم
صهیونیستی برخیزند، بنابراین با کمترین دغدغه خیال، فلسطینی ها را از لبنان
اخراج و بخش های مهمی از خاک این کشور را اشغال کرد.
نظامیان و سیاستمداران رژیم صهیونیستی در محاسبه سود و زیان اشغال لبنان،
جز در یک مورد همه نکات را در نظر گرفته بودند. تنها موردی که در محاسبات
آنان بدان توجه جدی و ویژه ای مبذول نشده بود، پیدایش یک بازیگر نوین در
منطقه بود که توانست طی کمتر از دو دهه، بی توجه به همه موارد برتری رژیم
صهیونیستی و بی اعتنا به سیاست بازدارندگی حاکم بر منطقه، ابهت این رژیم را
در هم بشکند و آنچه را که دولت های عرب از دستیابی بدان محروم مانده
بودند، با عزت و شرف به دست آورد. اگر تهاجم اسرائیل به لبنان و اشغال این
کشور را نقطه اوج پذیرش بازدارندگی تلقی کنیم، یقیناً خروج ارتش اشغالگر و
مزدورانش از جنوب لبنان را باید نقطه عطفی در ناکامی تئوری بازدارندگی
اسرائیل قلمداد کرد.
تنها بازیگری که پس از تهاجم رژیم صهیونیستی به لبنان پای به عرصه نهاد و
به نیابت از آرمان و اراده ملی، اشغالگران را به مبارزه طلبید و سیاست
بازدارندگی رژیم غاصب اسرائیل را به چالش کشید، عنصر «حزب الله» و مقاومت
اسلامی در لبنان بود. حزب الله بدون توجه به تهدید این رژیم پا به عرصه عمل
نهاد. مقاومت اسلامی نشان داد که به عنوان یک بازیگر ـ صرف نظر از استقلال
یا وابستگی ـ می تواند به گونه ای عمل کند که نه تنها در مقابله جدی و در
رویارویی واقعی با حریف، ارزش های از دست رفته خویش را باز پس گیرد، بلکه
فارغ از هیمنه و قدرت نظامی غیرمتعارف دشمن، او را از اراضی اشغالی اخراج
کند.
دلایل تفوق حزبالله بر رژیم صهیونیستی
در تحلیل چگونگی تفوق حزب الله بر نیروهای اشغالگر، دلایل و عوامل زیادی را
می توان بر شمرد. از جمله می توان به بهره گیری حزب الله از حمایت های
افکار عمومی جهانیان در دفاع از خویش استناد کرد و می توان فعالیت های
مقاومت اسلامی را در چارچوب اقدامات یک نهضت آزادیبخش قرار داد.
حملات فرسایشی و استمرار جنگ های پارتیزانی و تهدید مناطق مسکونی شمال رژیم
صهیونیستی به عنوان اهرم فشار مناسب و برگ برنده ای ارزشمند تلقی می شود
که این رژیم را به خروج از گرداب لبنان وادار کرد، چنانچه همین عامل بود که
صهیونیست ها را در خرداد 1379 به فرار از لبنان مجبور کرد.
نکته قابل توجه این که حزب الله به خوبی می دانست که چه می خواهد. هدف روشن
و واضح، آنان را در برابر نیروهای اشغالگر همگام و منسجم کرده بود. افزون
بر این، آنان می دانستند که دشمن توان و امکان بهره گیری از سلاح های کشتار
جمعی و غیر متعارف را ندارد. از سوی دیگر آنان بازیگران مستقلی بودند که
به راحتی در میان مردم جای می گرفتند و رژیم صهیونیستی برای هدف قرار دادن
آنان به ناچار می بایست ملت لبنان را نشانه می رفت. آنها به خوبی حمایت
افکار عمومی منطقه و جهان را به سوی خویش جلب کرده بودند و این برای آنها
عقبه مطمئنی ایجاد می کرد که با تکیه بر آن می توانستند مشروعیت مبارزات
خویش را تعمیق بخشند. از سوی دیگر به دلیل ماهیت غیر دولتی که از آن
برخوردار بودند، تبعات برخورد و تهاجم آنان به نیروهای اسرائیل، چندان
متوجه دولت ضعیف لبنان نمی شد و اسرائیل نمی توانست این بازیگر را با تکیه
بر توان اتمی و قدرت بازدارندگی خویش کنترل کند. در این زمینه حزب الله خود
بار مسئولیت حملات خویش را با افتخار به دوش می کشید. پراکندگی این نیروها
در سطح کشور و ممانعت های جهانی نیز مانع به کارگیری گسترده سلاح های
کشتار جمعی می شد. بنابراین رژیم صهیونیستی نه می توانست و نه در صورت
توانایی انجام حمله گسترده علیه حزب الله ـ حمله با سلاح های کشتار جمعی ـ
خواست او جامه عمل می پوشید.
سایر دلایلی که برای پیروزی حزب الله برشمرده می شود، نظیر مردمی کردن
مبارزه، استقلال عمل، پنهان کاری مفرط، وجود رهبران نظامی ـ سیاسی کارآمد،
انسجام فوق العاده، بهره گیری از روش های نوین جنگ چریکی و استفاده از
عملیات روانی علیه مزدوران و ... هر یک به سهم خویش مهم و در جای خود قابل
تأمل است.
آنچه این نیروی اندک را برتری بخشید نه ع ده و عده نظامی، بلکه اعتماد راسخ
آنان به درستی راه و مسیر انتخاب شده و اعتقاد عمیق آنان به پیروزی ـ در
هر دو حالت شکست دشمن یا شهادت ـ بود. این اکسیر بود که این گروه کوچک را
روئین تن کرد و با تکیه بر حمایت های الهی توانست اسطوره شکست ناپذیری
اسرائیل را در هم شکند و همپای آن ختم دوران بازدارندگی و آغاز دوران جدید
مبارزه را اعلام دارد. آنان با الهام از مایه های عمیق تفکر شیعه و با تکیه
بر وعده های الهی در حمایت از مظلوم، فارغ از قواعد سیاسی مرسوم به میدان
مبارزه با اسرائیل وارد شدند و از آنجا که در محاسبات عقلانی معطوف به ارزش
آنان، شکست، سازش ، همزیستی با اشغالگر، پذیرش امر واقع، یأس از مبارزه و
طولانی شدن آن و فریب وعده های دشمن جایی نداشت، پیروز شدند.
عوامل بسیاری به موفقیت تجربه مقاومت در جنوب لبنان - در زمانی که تحقق هر پیروزی دیگر عربی بسیار نادر بود ـ کمک و مساعدت کرده است.
مهمترین عواملی که در موفقیت این تجربه موثر بوده است را میتوان به ترتیب زیر مورد بررسی قرار داد:
1ـ بعد دینی
معروف است که مقاومت حزب الله، در درجه اول یک مقاومت اسلامی است. جنبه
دینی ـ اسلامی مقاومت، از زمان تجاوز رژیم غاصب اسرائیل به لبنان در سال
1982 تاکنون نقش بسیار مهمی در رویارویی با نیروهای اشغالگر، خواه در سطح
مردمی و خواه در سطح نیروهای مقاومت، داشته است.
2ـ تعیین اولویتها
مقاومت لبنان در دو دهه گذشته با انجام عملیات های نظامی اش در جنگی همه
جانبه بر ضد سربازان رژیم اشغالگر و مزدورانش، توانسته است رویکرد راهبردی
خود را بر اساس معادله ذیل تعیین کند:
الف- مقابله به مثل شدید علیه دشمن به ویژه در جبهه های مرزی
ب- انعطاف و میانه روی در داخل و همکاری با نیروها، احزاب و طوایف لبنانی،
بدین منظور که از مقاومت در همه سطوح حمایت شود و حوزه افکار عمومی حامی
حزب الله گسترش یابد.
اگر چه مقاومت لبنان از پیچ و خم های خطرناکی عبور کرده و به ویژه در گسترش
روابط با دولت و نهادهای آن، شاهد نقاط عطفی بوده است، اما اولویت های فوق
الذکر هیچ گاه تغییر نکرده است. با وجود برخی تنش ها میان مقاومت و دولت
لبنان، هیچ گاه این تنش ها به منازعات مسلحانه داخلی یا منازعات غیرمسلحانه
منجر نشده است.
نکته مهم دیگر که لازم به یادآوری است این که رژیم صهیونیستی این سطح از
روابط رسمی دولت لبنان با مقاومت و حجم حمایت های مردمی که از آن برخوردار
است را خوب درک می کند. در نتیجه همواره تلاش کرده تا از طریق عملیات های
تلافی جویانه بر ضد شهروندان و غیرنظامیان علیه زیرساخت های اقتصادی در
تمامی مناطق لبنان حتی مناطقی که با خطوط نبرد فاصله زیادی دارد، روند
همکاری ها را به گونه ای تخریب کند که لبنانی ها همه احساس کنند آنچه که
مقاومت انجام می دهد چه تبعاتی برای آنها در پی دارد و به خاطر عملیات های
مقاومت چه بهای سنگینی را باید بپردازند. با این همه هیچ یک از جنایات
اسرائیلی ها در لبنان نتوانسته است اولویت های مقاومت را تغییر دهد و یا
اینکه در اولویت های مقاومت تأثیر بگذارد و به رابطه مقاومت با دولت لبنان
خللی وارد سازد یا میان مقاومت و سایر نیروهای سیاسی، اجتماعی و دینی در
لبنان اختلاف و تفرقه ایجاد کند. علی رغم تجاوزات، مقاومت در جنوب لبنان
استمرار یافته و حتی در بسیاری از موارد عملیات های خود را تشدید کرده است.
3- استفاده از روشهای تبلیغاتی روانی
این جنبش اولین نیروی مقاومتی است که به تهیه فیلم از عملیات های تهاجمی
اقدام کرده است. تصاویر پخش شده از این عملیات ها، تأثیر بسیار بالایی بر
روحیه تمامی مردمی که در مناطق مختلف لبنان از مقاومت حمایت می کنند، داشته
و در مقابل موجب شکست روحی سربازان دشمن و افکار عمومی رژیم صهیونیستی شده
است.
پس از این که تلویزیون المنار وابسته به مقاومت، تصاویر زنده ای از عملیات
تهاجمی موشکی نیروهای حزب الله را به مواضع دشمن و یا به شهرهای صهیونیست
نشین شمال اسرائیل پخش کرد این اقدامات تبلیغاتی موجب بالا رفتن روحیه
حامیان حزب الله و تضعیف روحیه دشمن شد.
4- موسسات و نهادهای مقاومت
موسسات و نهادهای بهداشتی، اجتماعی و تربیتی مقاومت یکی پس از دیگری برای
تأمین نیازمندی ها و رفع مشکلات ناشی از اشغال متجاوزان ظهور می کنند. به
عنوان مثال نهاد جهاد سازندگی که مهندسان، متخصصان و کارگران در آن کار می
کنند، از سال 1367 تاکنون درصدد رفع خساراتی است که در نتیجه تجاوزات رژیم
صهیونیستی به وجود آمده است. ترمیم و بازسازی اماکنی که از بین رفته، حفر
چاه ها، کمک به ساخت درمانگاه ها، مدارس و فراهم ساختن دوره های آموزش
کشاورزی، از اقدامات دیگر موسسه جهاد سازندگی به حساب می آید. همچنین
سازمان بهداشت اسلامی از زمان تأسیس در سال 1363 در زمینه خدمات پزشکی چه
(در زمان جنگ و در زمان صلح) خدمات بسیاری را ارائه کرده است. تربیت
پرستاران و سازماندهی دوره های بهداشتی در مناطق مختلف از مأموریت های این
سازمان بوده است.
موسسه اسلامی آموزش و پرورش در سال 1372 تأسیس شده است. این موسسه اقدام به
ساخت مدارس در بیشتر مناطق لبنان کرده تا در درجه اول فرزندان شهدا و بعد
فرزندان فقرا را تحت حمایت و سرپرستی قرار دهد. همچنین متولی آموزش دینی
فرزندان لبنانی می باشد و آنها را از لحاظ اسلامی و اعتقادی تربیت می کند.
با توجه به این موسسات و نهادهایی که مقاومت به وجود آنها نیاز دارد و در
جهت تأسیس و گسترش آن تلاش کرده است ـ موسساتی که هزاران نفر را در خود جای
داده ـ روشن می شود که مقاومت از این که در یک وضعیت نظامی محرمانه و در
انزوای از محیط و جامعه خود، باقی بماند اجتناب ورزیده است. این تماس ها و
ارتباطات متقابل اجتماعی و سیاسی که رهبران مقاومت در جامعه لبنان برقرار
ساخته اند، کمک کرده است تا سیاست های تطابق و سازگاری در رویارویی با
تحولات سیاسی داخل لبنان بدون آنکه در اولویت تشدید نبرد بر ضد ارتش
اشغالگر تغییری حاصل گردد، شفاف تر شود.
علاوه بر این عوامل اساسی که در تجربه مقاومت اسلامی نقش داشته است، می
توان عوامل دیگری را نیز که در این تجربه و پیروزی موثر بوده اند، به آن
اضافه کرد. از این عوامل باید به تمسک و پایبندی مردم و مبارزان لبنانی به
سرزمین خود اشاره کرد. علی رغم تهدیدات و بمباران های اسرائیل، مردم لبنان
این مناطق را ترک نکردند. همچنین جدیت مقاومت و انضباط عالی این جنبش
اسلامی ـ مردمی و پیگیری های گسترده درباره آنچه که در رژیم غاصب اسرائیل
در سطوح نظامی، تبلیغاتی و سیاسی می گذرد، اشراف اطلاعاتی، عدم ورود
رزمندگان در بازی های سیاسی، از عوامل این پیروزی به حساب می آیند.
همه عواملی که در بالا ذکر شد از اسباب حقیقی موفقیت تجربه مقاومت اسلامی
در جنوب لبنان و پیروزی تاریخی ـ که با عقب نشینی ارتش دشمن و مزدورانش
بدون هیچ قید و شرطی و حتی بدون مذاکره محقق شد ـ به شمار می آیند. شاید
بتوان گفت آنچه که در جنوب لبنان در این سطح اتفاق افتاد، پایان یک مرحله و
آغاز مرحله جدیدی است. ناگزیر این تحول تاریخی، آثار خود را بر آینده
منطقه و بر آینده احزاب سیاسی و جنبش های مقاومت برجای خواهد گذاشت. بدون
شک، تجربه مقاومت در جنوب لبنان بر آینده منازعه با صهیونیسم در فلسطین و
سایر کشورهای عربی، تأثیر مهمی بر جای خواهد گذاشت.
اینها، گفتههای محققانی است که اعتقاد دارند مهارت و توانایی فناورانه فرزندان و والدین، بهطور بالقوه، سهمشان را در کنشگری خانوادگی تغییر میدهد. پس، شکلی از شبکه «قدرت-وابستگی» در مناسبات والد فرزندی به وجود میآید که تصورات و انتظارات از نقشها را نیز متفاوت میسازد. تبدیلشدن این وسایل هوشمند و اینترنت محور، به لوازم شخصی نیز مسئلهای است که نظارت و کنترل والدین را پیچیدهتر و حساستر میکند. همچنین، نیاز تلقی شدن آن فناوریها، سبب شکلگیری خواستههای جدیدی در فرزندان از والدینشان میشود. بنابراین، استراتژیهای رفتاری و مکانیزمهای مواجههای متمایزی نیز در هر یک از طرفین آشکار خواهد شد.
در این رابطه، پژوهشگران کشورمان درصدد برآمدهاند تا به این سؤال پاسخ دهند که بر اساس تجربه و باورهای نوجوانان، انواع قدرتهای برآمده از فناوریهای جدید برای نوجوانان در محیط خانواده کداماند و چگونه میتوان آنها را طبقهبندی کرد؟
مجریان این پژوهش که محققانی از دانشگاه تهران بودهاند، تحلیل واقعیت این مطالعه را با انجام پژوهشی میدانی در شهر تهران و بهطور خاص در مناطق ۳، ۶ و ۱۱ انجام دادهاند. محققان فوق همچنین، با توجه به استراتژی نمونهگیری نظری و هدفمند، با ۱۰۰ نفر از نوجوانان ۱۱ تا ۱۷ ساله، مصاحبههای نیمهساختاریافته انجام دادهاند.
نتایج این تحقیق نشان میدهد که خانگی شدن فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی در خانواده، هم متأثر از تغییرات کلان در بافت اجتماعی و هم برآمده از تصمیم خانواده بوده است. فرزندان نوجوان تلاش میکنند تا نوعی تحرک اجتماعی محدود در سطح خانواده، دوستان و خویشاوندان برای خود فراهم کنند. موقعیت اجتماعی و منزلتِ کوتاه بُرد فرزندان در خانواده به آنها این امتیاز را میدهد تا برخی محدودیتها را جبران کنند.
دکتر سهیلا صادقی فسایی، دانشیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران و همکارش در این رابطه میگویند: «گسترش و رواج فناوریهای جدید میان نوجوانان به یک پدیده هویتی برای آنها تبدیل میشود. این وسایل عمدتاً جنبه سرگرمی برای آنها به همراه میآورد و در مواردی نیز تقویت سواد و مهارت فناورانه حائز اولویت میشود. فناوری هم تبعاتی در روابط اجتماعی و زندگی شخصی به وجود میآورد و هم میتواند بهمنزله یک منبع، سبب ساخت دادن به روابط اجتماعی و خانوادگی شود. همچنین، فناوریهای جدید ممکن است ابزاری برای بازتاب و انعکاس اغراض و نیات کنش نوجوانان باشند. بهعنوانمثال، شبکههای اجتماعی میتوانند نوجوانان خودپسند را از مسئولیتپذیران متمایز کنند. پس، فناوری بهعنوان محرکی برای برونافکنی برخی مقاصد عمل میکند؛ درعینحال، انگیزه کنش نیز بهحساب میآید».
این محققان میافزایند: «نگاهی به سنخشناسی قدرتهای فرزندان نشان میدهد که آورده فناوریها بیش از تبعات است. مجموعهای از شرایط ممکن است فرزند نوجوان را به شخصیتی اقتدارطلب مبدل سازد. کارکرد پنهان فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی برای آنها، کسب اعتبار اجتماعی است. امتیازاتی مانند بازاجتماعی شدن از طریق برخی بازیها نیز یک امتیاز است. مرز میان دو جنس، خاستگاه طبقاتی فرد و پایگاه اجتماعی والدین بهطور قابلملاحظهای رنگ میبازند. البته بهموازات افزایش سن نوجوانان، قدرت ابعاد گستردهتری مییابد، اما از اهمیت برتریجویانه قدرت و سواد فناورانه فرد در برابر اقتدار نهادی والدین کاسته میشود. بهعبارتدیگر، نوجوانان دارای سن و سال کمتر قدرت محول از فناوری را عاملی قویتر برای تمایزگذاری خود با والدینشان بهحساب میآورند».
اساساً، فناوری به خودروشنگری منتج میشود و بسیاری از حصرهای اجتماعی ذهنی را در هم میشکند و قدرت محول از فناوریها، توانمندسازی را در اختیار فرد قرار میدهد.
به اعتقاد صادقی فسایی و همکارش: «فرزندان نوجوان مجموعهای از قدرتهای وابسته، مشروط، موقت، بالقوه، غیرمشروع، لحظهای، نمایشی و کوتاه بُردی را دارند که همواره به سه عامل وابسته هستند:
- درک فرزند از جایگاه فرزندی در خانواده و در قبال والدین خود که حاوی محذورات یا تحفّظات اخلاقی و چشمپوشی از برخی مقدورات است؛
- چگونگی و میزان عملی شدن اقتدار والدین (بهعنوان قدرت مشروع) در خانه که نظارت و محدودیت والدین را به همراه دارد؛
- نوع فناوریهای جدید، سطح مهارت و آگاهی فناورانه فرزند و میزان استفاده از آنها که به مسئله غلبه فناوری بر فرد (دگرکنترلی) یا فرد بر فناوری (خودکنترلی) نیز مرتبط است».
یافتههای این تحقیق، نشان از آن دارد که نوجوانان بهواسطه فناوریهای جدید، به سطوحی از قدرت و نفوذ دست مییابند که میتوان با آگاهی بیشتر، به مدیریت موفق آن پرداخت. ضمناً، این مسئله اجتماعی میتواند برای پژوهشهای جامعهشناسی و مددکاری اجتماعی چشماندازهای مطالعاتی جدیدی را به همراه داشته باشد.
این یافتهها در قالب مقالهای علمی پژوهشی در فصلنامه «پژوهشنامه مددکاری اجتماعی» وابسته به دانشگاه علامه طباطبایی تهران به چاپ رسیدهاند.
امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت . نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است . القاب دیگری مانند : رضی و متقی نیز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر می باشد . مادر گرامی اش سبیکه یا خیزران است که این دو نام در تاریخ زندگی آن حضرت ثبت است . امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت . مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت ، سعی کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد . " از اینجا بود که مأمون نخستین کاری که کرد ، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی دایمی و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد . رنجهای دایمی که امام جواد (ع ) از ناحیه این مأمور خانگی برده است ، در تاریخ معروف است " . از روشهایی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار می بست ، تشکیل مجالس بحث و مناظره بود . مأمون و بعد معتصم عباسی می خواستند از این راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند . در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نیز چنین روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمی دانست که مقام ولایت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی و زیادی سالهای عمر ندارد . باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی در میدان رشد و نمو یافته بودند و دانشمندان بزرگی در این دوران ، زندگی می کردند و علوم و فنون سایر ملتها پیشرفت نموده و کتابهای زیادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گردید و با سرمایه خدایی امامت که از سرچشمه ولایت مطلقه و الهام ربانی مایه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعلیم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسیاری پاسخ گفت . برای نمونه ، یکی از مناظره های ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تقی (ع ) را در زیر نقل می کنیم : " عیاشی در تفسیر خود از ذرقان که همنشین و دوست احمد بن ابی دؤاد بود ، نقل می کند که ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی دؤاد ) از دربار معتصم عباسی برگشت و بسیار گرفته و پریشان حال به نظر رسید . گفتم : چه شده است که امروز این چنین ناراحتی ؟ گفت : در حضور خلیفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا جریانی پیش آمد که مایه شرمساری و خواری ما گردید . گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقی را به حضور خلیفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدی کرده بود . خلیفه طریقه اجرای حد و قصاص را پرسید . عده ای از فقها حاضر بودند ، خلیفه دستور داد بقیه فقیهان را نیز حاضر کردند ، و محمد بن علی الرضا را هم خواست . خلیفه از ما پرسید : حد اسلامی چگونه باید جاری شود ؟ من گفتم : از مچ دست باید قطع گردد . خلیفه گفت : به چه دلیل ؟ گفتم : به دلیل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کریم در آیه تیمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم . بسیاری از فقیهان حاضر در جلسه گفته مرا تصدیق کردند . یک دسته از علماء گفتند : باید دست را از مرفق برید . خلیفه پرسید : به چه دلیل ؟ گفتند : به دلیل آیه وضو که در قرآن کریم آمده است : ... و ایدیکم الی المرافق . و این آیه نشان می دهد که دست دزد را باید از مرفق برید . دسته دیگر گفتند : دست را از شانه باید برید چون دست شامل تمام این اجزاء می شود . و چون بحث و اختلاف پیش آمد ، خلیفه روی به حضرت ابوجعفر محمد بن علی کرد و گفت : یا اباجعفر ، شما در این مسأله چه می گویید ؟ آن حضرت فرمود : علمای شما در این باره سخن گفتند . من را از بیان مطلب معذور بدار . خلیفه گفت : به خدا سوگند که شما هم باید نظر خود را بیان کنید . حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند می دهی پاسخ آن را می گویم . این مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بیان کردند خطاست . حد صحیح اسلامی آن است که باید انگشتان دست را غیر از انگشت ابهام قطع کرد . خلیفه پرسید : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زیرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود باید بر هفت عضو از بدن انجام شود : پیشانی ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه یا مرفق یا مچ قطع کنند برای سجده حق تعالی محلی باقی نمی ماند ، و در قرآن کریم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسی نباید آنها را ببرد . معتصم از این حکم الهی و منطقی بسیار مسرور شد ، و آن را تصدیق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند . ذرقان می گوید : ابن ابی دؤاد سخت پریشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر خلیفه رد شده است . سه روز پس از این جریان نزد معتصم رفت و گفت : یا امیرالمؤمنین ، آمده ام تو را نصیحتی کنم و این نصحیت را به شکرانه محبتی که نسبت به ما داری می گویم . معتصم گفت : بگو . ابن ابی دؤاد گفت : وقتی مجلسی از فقها و علما تشکیل می دهی تا یک مسأله یا مسائلی را در آنجا مطرح کنی ، همه بزرگان کشوری و لشکری حاضر هستند ، حتی خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهایی که در حضور تو می شود هستند ، و چون می بینند که رأی علمای بزرگ تو در برابر رأی محمد بن علی الجواد ارزشی ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه می کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علی منتقل می گردد ، و پایه های قدرت و شوکت تو متزلزل می گردد . این بدگویی و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد برآمد این مشعل نورانی و این سرچشمه دانش و فضیلت را خاموش سازد . این روش را - قبل از معتصم - مأمون نیز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به کار می برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشکیل مجالس مناظره زد و از جمله از یحیی بن اکثم که قاضی بزرگ دربار وی بود ، خواست تا از امام (ع ) پرسشهایی کند ، شاید بتواند از این راه به موقعیت امام (ع ) ضربتی وارد کند . اما نشد ، و اما از همه این مناظرات سربلند درآمد . روزی از آنجا که " یحیی بن اکثم " به اشاره مأمون می خواست پرسشهای خود را مطرح سازد مأمون نیز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقی (ع ) احترام بسیار کرد و آنگاه از یحیی خواست آنچه می خواهد بپرسد . یحیی که پیرمردی سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه می فرمایی مسأله ای از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود : آنچه دلت می خواهد بپرس . یحیی بن اکثم پرسید : اگر کسی در حال احرام قتل صید کرد چه باید بکند ؟ حضرت جواد (ع ) فرمود : آیا قاتل صید محل بوده یا محرم ؟ عالم بوده یا جاهل ؟ به عمد صید کرده یا خطا ؟ محرم آزاد بوده یا بنده ؟ صغیر بوده یا کبیر ؟ اول قتل او بوده یا صیاد بوده و کارش صید بوده ؟ آیا حیوانی را که کشته است صید تمام بوده یا بچه صید ؟ آیا در این قتل پشیمان شده یا نه ؟ آیا این عمل در شب بوده یا روز ؟ احرام محرم برای عمره بوده یا احرام حج ؟ یحیی دچار حیرت عجیبی شد . نمی دانست چگونه جواب گوید . سر به زیر انداخت و عرق خجالت بر سر و رویش نشست . درباریان به یکدیگر نگاه می کردند . مأمون نیز که سخت آشفته حال شده بود در میان سکوتی که بر مجلس حکمفرما بود ، روی به بنی عباس و اطرافیان کرد و گفت : - دیدید و ابوجعفر محمد بن علی الرضا را شناختید ؟ سپس بحث را تغییر داد تا از حیرت حاضران بکاهد . باری ، موقعیت امام جواد (ع ) پس از این مناظرات بیشتر استوار شد . امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعلیم حقایق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته ای داشت که : هر یک خود قله ای بودند از قله های فرهنگ و معارف اسلامی مانند : ابن ابی عمیر بغدادی ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری ، احمد بن ابی نصر بزنطی کوفی ، ابوتمام حبیب اوس طائی - شاعر شیعی مشهور - ابوالحسن علی بن مهزیار اهوازی و فضل بن شاذان نیشابوری که در قرن سوم هجری می زیسته اند . اینان نیز ( همچنانکه امام بزرگوارشان همیشه تحت نظر بود ) هر کدام به گونه ای مورد تعقیب و گرفتاری بودند . فضل بن شاذان را از نیشابور بیرون کردند . عبدالله بن طاهر چنین کرد و سپس کتب او را تفتیش کرد و چون مطالب آن کتابها را - درباره توحید و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت می خواهم عقیده سیاسی او را نیز بدانم . ابوتمام شاعر نیز از این امر بی بهره نبود ، امیرانی که خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترین شاعر آن روزگار بود ، چنانکه در تاریخ ادبیات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند . اگر کسی شعر او را برای آنان ، بدون اطلاع قبلی ، می نوشت و آنان از شعر لذت می بردند و آن را می پسندیدند ، همین که آگاه می شدند که از ابوتمام است یعنی شاعر شیعی معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور می دادند که آن نوشته را پاره کنند . ابن ابی عمیر - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نیز در زمان هارون و مأمون ، محنتهای بسیار دید ، او را سالها زندانی کردند ، تازیانه ها زدند . کتابهای او را که مأخذ عمده علم دین بود ، گرفتند و باعث تلف شدن آن شدند و ... بدین سان دستگاه جبار عباسی با هواخواهان علم و فضیلت رفتار می کرد و چه ظالمانه !
شهادت حضرت جواد (ع )
این نوگل باغ ولایت و عصمت
گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بویش مشام
جانها را بهره مند ساخت . آثار فکری و روایاتی که از آن حضرت نقل شده
و
مسائلی را که آن امام پاسخ گفته و کلماتی که از آن حضرت بر جای مانده
، تا
ابد زینت بخش صفحات تاریخ اسلام است . دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و
دوره امامتش 17سال بوده است .
معتصم عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدینه به بغداد بیاید .
امام جواد در ماه محرم سال 220هجری به بغداد وارد شد . معتصم که عموی ام
الفضل
زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت
همداستان
شدند .
علت این امر - همچنان که اشاره کردیم - این اندیشه شوم بود که مبادا
خلافت از بنی عباس به علویان منتقل شود . از این جهت ، درصدد تحریک ام
الفضل
برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خلیفه هستی ، و احترامت از هر
جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد ، مادر علی هادی فرزند خود را
بر
تو رجحان می نهد .
این دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست -
تحت تأثیر حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد
و به تحریک و تلقین معتصم و جعفر برادرش ، تسلیم گردید . آنگاه این دو فرد
جنایتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سیاه
روی
دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در
برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعریف و توصیف کرد و حضرت
جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در این امر اصرار کرد . امام جواد (ع
)
مقداری از آن انگور را تناول فرمود . چیزی نگذشت آثار سم را در وجود
خود
احساس فرمود و درد و رنج شدیدی بر آن حضرت عارض گشت . ام الفضل سیه کار
با دیدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشیمان و گریان شد ، اما پشیمانی
سودی نداشت .
حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گریه می کنی ؟ اکنون که مرا کشتی گریه تو
سودی ندارد . بدان که خداوند متعال در این چند روزه دنیا تو را به
دردی مبتلا
کند و به روزگاری بیفتی که نتوانی از آن نجات بیابی .
در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهای دیگری هم نقل شده است .
زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )
زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل
دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام
الفضل فرزندی نداشت . حضرت امام محمد تقی زوجه دیگری مشهور به ام ولد و به
نام سمانه مغربیه داشته است . فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند
بدین شرح :
1 - حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی )
2 - ابواحمد موسی مبرقع
3 - ابواحمد حسین
4 - ابوموسی عمران
5 - فاطمه
6 - خدیجه
7 - ام کلثوم
8 - حکیمه
حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگانی کوتاه و عمری سراسر
رنج و مظلومیت داشت . بدخواهان نگذاشتند این مشعل نورانی نورافشانی کند .
امام نهم ما در آخر ماه ذیقعده سال 220ه . به سرای جاویدان شتافت . قبر
مطهرش در کاظمیه یا کاظمین است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع )
زیارتگاه شیعیان و دوستداران است .
امام جواد علیه السلام فرمودند: هر که حاضر و
ناظر کاری باشد و آن را ناپسند دارد، مانند کسی است که (آن هنگام) غایب
بوده، و هر که در کاری حاضر و ناظر نباشد، ولی بِدان راضی باشد، مانند کسی
است که خود در آن حضور (و مشارکت) داشته است.
شیخ «حسین انصاریان» درباره حسابرسی بندگان در روز قیامت
گفت: ما میتوانیم یک موجودی شویم که بدنمان بعد از مردن خاک شود، ولی
شخصیت ، آثار، اخلاق و رفتارمان خاک نشود و مرتب از افق های مختلف طلوع
کند؛ آنچه موجب رشد، کمال، نور، اخلاق و ماندگاری انسان در این دنیا می
شود، این است که انسان خدا را به درستی، به راستی و با اخلاص بندگی و عبادت
کند. اگر اخلاق بندگی نباشد حتی کل پیکرهٔ نماز به صورت واجب شرعی تخریب و
باطل می شود.
محقق، مفسر، مترجم و پژوهشگر علوم و معارف قرآنی در بیان استقبال بهشت
از اهل ایمان به کلامی از قرآن مجید اشاره و اظهار کرد: قرآن میفرماید:
«وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ غَیْرَ بَعِیدٍ» (سورهٔ ق، آیهٔ
۳۱)، بهشت را در قیامت پیش شما می آورم، نمی خواهد زحمت بکشید و رنج ببرید
که خودتان را در آن صحرای عظیم به بهشت برسانید. خدا بهشت را به شما می
رساند و انسان کیفیت آن را در قیامت درک می کند؛ به همین خاطر نمو، رشد و
میوه دهی دنیایش به حساب خیلی آسانی برخورد می کند یا اصلاً به حسابی
برخورد نمی کند.
دو نوع حسابرسی از اهل ایمان
وی به حسابرسی اهل ایمان در قرآن اشاره و خاطرنشان کرد: اولین حساب برای اهل ایمان
«حساب یسیر» است، «حساب یسیر» یعنی پرونده رسی بسیار آسان. پروندهٔ انسان
را از ابتدای تکلیف تا روز مرگش به آسان ترین صورت رسیدگی می کنند. این
رسیدگی چقدر طول می کشد؟ پیغمبر(ص) می فرمایند: کمتر از زمان نماز عصرتان
خواهد بود و بیشتر طول نمی کشد چرا که علم پروردگار چیرهٔ به پروندهٔ ماست.
استاد اخلاق حوزه علمیه ادامه داد: خداوند نمی خواهد پروندهٔ ما را که خود
ما هستیم، ورق بزند، این صفحه را ببیند و تمام کند، سپس صفحه بعد را ببیند.
اینها کار ماست و علم پروردگار علم محیط است: «وَ کٰانَ اَللّٰه بِکلِّ
شَیءٍ مُحِیط» (سورهٔ نساء، آیهٔ ۱۲۶)، یعنی شما این عالم را با کل
موجوداتش در نظر بگیرید، نزد پروردگار حاضر است: «وَ إِنْ کلٌّ لَمّٰا
جَمِیعٌ لَدَینٰا مُحْضَرُونَ» (سورهٔ یس، آیهٔ ۳۲). مگر خدا صبح به صبح و
شب به شب، موجودات زنده را می شمارد؟ مگر می نشیند و دریاها، صحراها، جنگل
ها و پرندگان هوا را حساب می کند که هر کدام چقدر غذا می خواهند و چه می
خواهند؟ میلیون ها سال است موجودات زنده هر صبح و ظهر و شب بر سر این سفره
اند و هیچ چیز هم از آنها کم گذاشته نمی شود، شماره هم نمی کند و معطل این
هم نمی شود که موجود چه می خواهد؛ بلکه کار درجا و فعلی است و به عبارت
خیلی لطیف، کار در پیشگاه مقدس او برای خود او اصلاً زمان ندارد.
اقدام خداوند در گرو زمان نیست
انصاریان با بیان اینکه اگر بگوییم خداوند متعال در گرو زمان یا معطل زمان
است یا اینکه معطل شمارش است، حرف باطلی است؛ گفت: ظاهر و باطن جهان یک جا
در محضر مقدس اوست و یک جا هم جهان را کارگردانی می کند و می چرخاند، یک جا
به همهٔ موجودات عالم رسیدگی می کند. «حساب یسیر» یعنی یک جا رسیدن به
پرونده، چون اوّلِ پرونده تا آخر پرونده در علم او حاضر است و حکم می کند،
اما آنهایی که پرونده شان معطلی دارد، معطلی برای خودشان است؛ یعنی آنها
خودشان را در دنیا نسبت به هر کار مثبتی معطل گذاشتند و نرفتند و به عبارت
ساده تر، خودشان را تعطیل کردند؛ لذا رسیدگی به پرونده شان هم تعطیل است و
به پرونده طول زمان می خورد تا از تعطیلی دربیاید و آنها را در جهنم بیندازند؛ ولی حساب اهل ایمان، «حساب یسیر» است.
اقوامی در قیامت بدون حساب وارد بهشت می شوند
وی به دومین حسابرسی اهل ایمان در قرآن اشاره و تصریح کرد: دومین حسابرسی
برای اهل ایمان «بِغَیْرِ حِسَاب» است، عده ای از اهل ایمان اصلاً حساب
ندارند و اگر در قرآن مجید دقت کرده باشید، می فرماید: «بِغَیْرِ حِسَابٍ»
(سورهٔ زمر، آیهٔ ۱۰). اقوامی در قیامت بدون حساب وارد بهشت می شوند، یعنی
اصلاً پرونده ای پیش پروردگار ندارند چون در قیامت همه می فهمند که آنها
عین نور هستند و عین نور یک حقیقت اند؛ یعنی عمل، اخلاق، رفتار، کردار و
گفتار آنها نور است و همواره یک حقیقت از آنها ظهور دارد.
شیخ حسین انصاریان افزود: ما حقایق متعدده ایم؛ در قیامت یک بدن، روح،
اخلاق، عمل، زبان و شنوایی داریم که در دنیا داشته ایم، یک غفلت داریم، یک
توجه داریم. حال وقتی مؤمن باشیم، خداوند متعال خیلی حسابمان را آسان می
گیرد و ما را به اندازهٔ یک نماز عصر معطل می کند؛ اما وجود آنها قطعه قطعه
نیست که همهٔ قطعه ها را خدا نظر کند و بعد هم بگوید که شما بخشیده شده
هستید و این هم بهشت در مقابلتان یا بهشتی که به استقبال شما آمده است.
اینها نور محض اند و حساب ندارند؛ یعنی وجودشان، هم خودشان، هم قیامت و هم
دل مردم را روشن می کند؛ آنها «یخرجون منک اقوام یدخلون الجنة بِغَیر حساب»
هستند.
آثار وجودی عدهای پس از مرگ همچنان ادامه دارد
مبلغ عرصه بین الملل گفت: خداوند در سوره ابراهیم میفرماید: «أَ لَمْ تَرَ
کیفَ ضَرَبَ اَللّٰه مَثَلاً کلِمَةً طَیبَةً کشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصْلُهٰا
ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِی اَلسَّمٰاءِ * تُؤْتِی أُکلَهٰا کلَّ حِینٍ»
(سورهٔ ابراهیم، آیات ۲۴-۲۵)، بعضی ها می میرند، اما آثار وجودشان ادامه
دارد. ابراهیم مُرد، اما آثار وجودش تاکنون ادامه دارد؛ هم ذریه اش که
انبیای بعد از خودش بودند و هم فرهنگش و هم کل مناسک حج، همه آثار وجود یک
نفر است. اکنون هم بالاترین اثر وجودی را همین لحظه در کرهٔ زمین دارد که
وجود مبارک حضرت امام عصر(ع) است؛ ایشان ذریهٔ ابراهیم است و وقتی ظهور
کند، با شش هزار روایتی که سنی و شیعه دربارهٔ ایشان دارند. یک روایت که با
سندهای مختلف ذکر شده، این است: «یملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ
عَدلاً» تمام زمین را در امور معنوی و مادی پر از قسط و عدل می کند. کل
امور مادی، عملی، اخلاقی و معنوی مردم میزان می شود.
محقق، مفسر، مترجم و پژوهشگر علوم و معارف قرآنی به روشنایی بخشی از آثار انسان پس از مرگ
اشاره و خاطرنشان کرد: ما می توانیم یک موجودی شویم که بدنمان بعد از مردن
خاک شود، ولی شخصیت ، آثار، اخلاق و رفتارمان خاک نشود و مرتب از افق های
مختلف طلوع کند. شما اگر ثروتمند شدی، در یک محلهٔ فقیرنشینی که از تشنگی
مسجد می میرند، یک مسجد بساز. تو خودت خاک می شوی و این مسجد سرپا می ماند؛
حال چقدر نماز در این مسجد می خوانند، به پروندهٔ تو منتقل می شود؛ چقدر
در آن مسجد منبر می روند و گمراه هدایت می شود، به پروندهٔ تو منتقل می
شود. ما می توانیم ماندگار شویم، یعنی خداوند متعال همهٔ درهای ماندگار شدن
را به روی ما باز گذاشته است.
چه عامل موجب رشد، کمال، نور، اخلاق و ماندگاری انسان می شود؟
وی ادامه داد: آنچه موجب رشد، کمال، نور، اخلاق و ماندگاری انسان می شود،
این است که انسان خدا را به درستی، به راستی و با اخلاص بندگی و عبادت کند.
اگر اخلاق بندگی نباشد، کل پیکرهٔ نماز به صورت واجب شرعی تخریب و باطل می
شود. ما به صورت واجب شرعی در تشهد می گوییم: «عبده و رسوله»، اوّل بندگی و
بعد نبوت؛ یعنی اگر آن بندگی واقعی نبود، محال بود که خورشید نبوت از افق
وجود پیغمبر(ص) طلوع کند.
استاد انصاریان در مورد خلوص در بندگی به حکایتی از آقا شیخ عباسی قمی(ره)
اشاره و اظهار کرد: مرحوم آقا شیخ عباس قمی(ره)، صاحب «مفاتیح الجنان» بیست
سال مشهد بود و خیلی از او تقاضا کردند که در همین مسجد گوهرشاد نماز
جماعت بخواند. شبستان پر هم می شد و دیگر قبل از نماز جا نبود. یک شب رو به
قبله بلند شد، استغفرالله ربی و اتوب الیه گفت، دست هایش را برای تکبیر
بالا برد، اما نگفت و دست هایش را پایین انداخت، کفش هایش را زیر بغلش
گذاشت و از دَر بیرون رفت و نیامد. خیال کردند که برای تجدید وضو رفت، اما
وقتی نیامد، به سراغش رفتند و گفتند آقا چرا نماز دوم را نخواندی؟ گفت:
میخواستم بخوانم، اما وقتی بلند شدم که تکبیرة الإحرام بگویم، صدای همهمهٔ
مردمِ پشت سرم دلم را قلقلک داد که چقدر جمعیت میخواهد به تو اقتدا کند!
آن نماز در مردم و در شیطان و در هوای نفس بود، نماز در خدا و در بندگی
نبود. آن خوردن در بندگی نبود، آن پوشیدن در بندگی نبود. «عبده و رسوله»
یعنی اوّل همه چیز بندگی شود، بعد من مقام نبوت را به تو می دهم. نبوت،
رسالت، پیغمبر و امام شدن طلوع بندگی است. مسئلهٔ عبودیت به گستردگی آفرینش
باز است.
خداوند در آیات ۱۷ و ۱۸ سوره مبارکه توبه به موضوع مسجد و ویژگی کسانی که
مساجد را آباد کردهاند اشاره و کفار را از ساخت و آباد کردن مسجد منع
میکند.
در اهمیت مسجد همین بس که در قرآن کریم نام آن ۲۸ بار آمده که در برخی از
آنها موضوع آبادی مسجد بیان شده است. موضوع مسجد به قدری در آیات الهی
اهمیت دارد که خداوند در آیه ۱۷ سوره مبارکه توبه صراحتاً میفرماید:
مشرکان حقّ ندارند مساجد خدا را تعمیر و آباد کنند. آنان کارهایشان تباه
شده و در آتش، جاودان خواهند بود. همچنین در آیه بعد ویژگی کسانی که
میتوانند مساجد خدا را آباد و تعمیر کنند بیان شده است.
به جز آیات قرآن دهها حدیث و روایات معتبر از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در
اهمیت مسجد بیان شده که در موضوعات مختلف از جمله ساخت، عمران و تعمیر و
حضور در مسجد و برپایی نماز در آن بیان شده است.
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «مَنْ کانَتِ الْمَساجِدُ بَیتَهُ ضَمِنَ اللهُ
لَهُ الرَّوحَ وَ الرّاحَةَ وَ الْجَوازَ عَلَی الصّراطِ» کسی که مسجد خانه
او باشد (مرتب به مسجد تردد کند) خداوند، آسایش و کامیابی او و عبور از
صراط را برایش ضمانت کرده است. (مستدرک، ج 3، ص 363)
و یا در حدیثی قدسی به نقل از امام صادق(ع) آمده است: «قال اللهُ تبارکَ و
تعالی اِنَّ بُیُوتِی فِی الْأَرْضِ اَلْمَسَاجِدُ، فَطُوبَی لِعَبْدٍ
تَطَهَّرَ فِی بَیْتِهِ ثُمَّ زَارَنِی فِی بَیْتِی أَلا إِنَّ
عَلَیالْمَزُورِ کَرَامَةَ الزَّائِرِ» خدای تبارک و تعالی میفرماید:
مساجد خانههای من در زمیناند، خوشا به حال بندهای که در خانهاش خود
را طاهر کند (وضو بگیرد) و بعد مرا در خانهام زیارت کند، اینجا دیگر بر
میزبان است که مهمان خود را گرامی بدارد. (ثوابالاعمال، ص 69)
در عین حال توجه نکردن به مسجد و خالی گذاشتن آن هم در روایات مختلف نفی
شده است تا جایی که پیامبر(ص) میفرماید: «المَسجُد غریبٌ فیما بینَ قومٍ
لایُصَلُّونَ فیهِ إنَّ الله تعالی لا یَنظُرُ اِلَیهِم یَومَالقیامَة»
مسجد در میان مردمی که در آن نماز نمیخوانند غریب است و خداوند در روز
قیامت نظر رحمت خود را از آنها دریغ خواهد کرد. (بحار، ج 78، ص 115)
متن آیات
مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنیَعْمُرُواْ مَسَجِدَ اللَّهِ شَهِدِینَ
عَلَى أَنفُسِهِم بِالْکُفْرِ أُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَلُهُمْ وَفِى
النَّارِ هُمْ خَلِدُونَ(۱۷) إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَجِدَ اللَّهِ مَنْ
ءَامَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْأَخِرِ وأَقَامَ الصَّلَوةَ وَءَاتَى
الزَّکَوةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسَى أُوْلَئِکَ أَن
یَکُونُواْ مِنَ الْمُهْتَدِینَ(۱۸)
ترجمه
مشرکان حقّ ندارند مساجد خدا را با آنکه به صراحت بر کفر خویش گواهى
مىدهند، تعمیر کنند. آنان کارهایشان (به خاطر بىایمانى) تباه شده است و
در آتش، جاودان خواهند بود.(۱۷) مساجد خدا را تنها کسانى باید آباد کنند که
به خدا و روز قیامت ایمان دارند و نماز را به پا داشته و زکات مىپردازند
و جز از خدا نمىترسند. امید است که آنان از رهیافتگان باشند.(۱۸)
مسجد، پایگاه مهّم عبادى و اجتماعى مسلمانان است. بنابراین، هم متولّیان آن
باید صالح و پاک باشند و هم برنامههایش سازنده و تربیتکننده، هم
بودجهاش مشروع و حلال باشد و هم مسجدیان اهل تقوا و خدایى و مورد تکریم.
وگرنه اگر سازندگان مساجد، جبّاران و سلاطین باشند و پیشنمازان، افراد
بىسواد و ترسو و خادمان نیز وارفتگان بىحال، طبعاً مساجد از هدف اصلى
خود که آبادى معنوى است، دور خواهند ماند.
به گفته مرحوم فیض کاشانى در تفسیر صافى، تعمیر مسجد شامل مرمّت، نظافت و فرش کردن، روشنایى، تدریس و تبلیغ مىشود.
در قرآن 32 بار از زکات یاد شده که 28 بار آن در کنار نماز بیان شده است.
رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: «اذا رأیتم الرّجُلَ یعتاد المسجدَ
فاشهَدُوا له بالأیمان» همین که دیدید کسى به مسجد رفت و آمد مىکند، به
ایمان او گواهى دهید.(تفسیر درّالمنثور)
در احادیث براى کسانى که به مسجد رفت و آمد مىکنند، بهرهها و فواید
فراوان ذکر شده است، از جمله: پیدا کردن دوست و برادر دینى، آگاهىهاى
مفید، ارشاد و دورى از گناه، برخوردارى از نعمت و رحمت الهى. (وسائل الشیعه
و تفسیر درّالمنثور)
پیامها
در بناى مساجد و بنیادهاى دینى و فرهنگى مسلمانان، کفّار و مشرکین دخالت ندارند. «ما کان للمشرکین»
در ساخت و اداره مراکز و نهادهاى مقدّس، پول نااهلان را نگیرید، تا دخالت و افتخار و توقّع نداشته باشند. «ما کان للمشرکین»
عمل به تنهایى مهم نیست، نیّت نقش اصلى را دارد.«ماکان للمشرکین أنیعمروا»
نه هر درآمدى مشروع است و نه هر مشارکتى ارزشمند. مبادا به عشقِ آبادانى
مساجد، کفّار در امور دینى نفوذ کنند. «أن یعمروا مساجد اللَّه»
کسانى که تظاهر به بىدینى مىکنند، حقّ دخالت در امور مذهبى را ندارند. «شاهدین على انفسهم بالکفر»
مشرک همان کافر است. «مشرکین... شاهدین على انفسهم بالکفر»
کفر، سبب نابودى و فساد و بىارزش شدن اعمال نیک کافران است. «بالکفر... حبطت اعمالهم»
شرایط تولیت و تعمیر مسجد
الف: از جهت اعتقادى، ایمان به مبدأ و معاد. «آمن باللّه و الیوم الاخر»
ب: از نظر عملى، برپا داشتن نماز وپرداخت زکات. «اقامالصلوة وآتى الزکوة»
ج: از جهت روحى، شجاعت و نفوذناپذیرى. «لمیخش الا اللّه» (اگر متولّى مسجد، شجاع باشد، مسجد نیز کانون حرکتهاى ضدّ ظلم خواهد بود)
وظیفه متولّیان مساجد و تعمیرکنندگان آنها، رسیدگى به محرومان است. «انّما یعمر... آتى الزکوة»
ایمان از عمل جدا نیست، «آمن... و اقام» نماز از زکات جدا نیست، «اقام
الصلوة و آتى الزکوة» و مسجد از انقلاب جدا نیست. «مساجد اللّه... و لم
یخش»
با وجود ایمان، عمل صالح، نماز، زکات و شجاعت، باز هم مغرور نشویم، هنوز خطر انحراف وجو دارد. «فعسى اولئک من المهتدین»
چندی پیش جمعی از فعالان فرهنگی خارج از کشور با رهبر انقلاب دیدار داشتند که یکی از حضار، دغدغه و نگرانی علاقهمندان به انقلاب در آن سوی مرزها را بیان کردند. خط حزبالله برای اولین بار در سخن هفتهی این شماره از نشریه، پاسخ آیتالله خامنهای درباره برخی نگرانیها نسبت به آینده انقلاب را با عنوان «به همه بگویید...» منتشر میکند. در بخشی از متن چنین میخوانیم: اخیرا نیز جمعی از فعالان فرهنگی خارج از کشور، دیداری با رهبر انقلاب داشتند که در خلال آن یکی از حضار، دغدغه و نگرانی علاقمندان به انقلاب در آنسوی مرزها را از آینده بیان کرد. رهبر انقلاب نیز در پاسخ به نگرانی این شخص فرمودند: «نسبت به اوضاع ما اصلا نگران نباشند، هیچکس هیچ غلطی نمیتواند بکند، مطمئن باشند، هیچ تردیدی در این جهت وجود ندارد؛ این را به همه بگویید.»
گزارش هفته این شماره نیز با عنوان «عملیات بدون نقشه؛ عملیات کور» به چرایی نیاز داشتن به نقشه راه اقتصادی برای پیشرفت پرداخته است.
اطلاعنگاشت این هفته از نشریه نیز با عنوان «مثل پدری مهربان نسبت به فرزندان» به چند توصیه رهبر انقلاب به مسئولین برای همنشینی و در میان مردم بودن پرداخته است.
به مشکل نظام بانکی بهطور جدی رسیدگی بشود، انتظار مردم برای رفع مشکلات اقتصادی انتظار بجایی است، وقتی با مردم باشید مردم شما را دوست میدارند، آیا تحقق برنامه اقتصاد مقاومتی یک امر خیالی و توهمی است یا نه عملا ممکن است؟ دو جور آدم در مقابله با دشمن، به خدا توکل کنید و ملاحضه تهدیدها و اخمها را نکنید، استقامت در راه یکی از واجبترین عوامل پیشرفت است، ثواب زن کمتر از شهید نیست و... عناوین بخشهای دیگر نشریهی خط حزبالله است که مخاطبین گرامی میتوانند با مراجعه به نشریه، این مطالب را مورد مطالعه قرار دهند.
دوشنبه ۱۶ مرداد ماه سال ۱۳۹۶، شهید حججی در منطقه مرزی سوریه، عراق و اردن
اسیر میشود. طبق فیلم انتشار یافته توسط داعش، محسن حججی در پشت سنگر و
اجساد نیمه جان تعدادی از همرزمانش در اطراف آن گیر میافتد و کمی بعد توسط
یکی از نیروهای داعشی اسیر میشود.
سرنوشت این شهید در صحنه اسارت در عین مجروحیت رقم خورد. جنایتکاران داعشی
در 18 مرداد سال گذشته محسن حججی را به شهادت رساندند و سر و دستهایش را
از بدن جدا کردند.
گفتنی است که پیکر این شهید معظم بدون سر و دست در ایام محرم سال 1396وارد
خاک وطن شده و پیکر مطهرِش طی تشییع باشکوه مردم ایران در گلزار شهدای نجف
آباد به خاک سپرده شد. در آستانه روز شهادت شهید محسن حججی، حاج حسین یکتا
روایتگر جبهههای جنگ با انتشار پستی در صفحه اینستاگرام خود از شجاعت و
دلاوری این شهید شیردل نوشت:
" اسارت و شهادت شهید محسن حججی:
در سحرگاه دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ (دقیقا یکسال پیش) در منطقه التنف سوریه به
همراه چند ایرانی دیگر در بین نیروهای گردان سیدالشهدای حشدالشّعبی عراق
مشغول مأموریت مستشاری بودند که با حمله سنگین و غافلگیرانه داعش روبرو
شدند.
حاصل این درگیری چند ساعته شهادت چندین رزمنده ایرانی و عراقی مستقر در مقر
بود. سرنوشت محسن نیز در این صحنه اسارت در عین مجروحیت رقم خورد. اما
محسن مجروح در آن شرایط سخت تصمیم گرفت نتایج تربیت خانوادگی، مطالعات،
خودسازی ها ، مبارزات قبلی در جبهه حق علیه باطل و عشق بی پایانش به اهل
بیت( ع)را به بوته آزمایش عملی گذاشته و صلابت و اقتدار یک شیعه ایرانی را
به نمایش بگذارد.
دو روز بعد داعش، خبر به شهادت رساندن محسن را منتشر کرد. مردم منتظر ایران
، که حالا همه محسنِ با صلابت ما را می شناختند، از شهادت مظلومانه و حسین
وار او، اندوهناک شدند و از طرق مختلف به خانواده او تبریک و تسلیت گفتند.
داعشی ها از حمله به مقر حشد الشّعبی و صحنه دستگیری و شکنجه و شهادت و
پیکر بی سر محسن فیلم مستند حرفه ای ساختند و خواستند به خیال خود سربازان
جبهه حق را تحقیر و مردم و مسئولان ایرانی را دچار رعب، وحشت و اختلاف در
مبارزه با شیاطین کنند؛ اما غافل از آن بودند که اراده خدای متعال چیز
دیگری است و همانطور که در قرآن فرموده است : «تعزّ مَن تَشاء و تذلّ مَن
تَشاء» ، انتشار این تصاویر موجب عزت محسن حججی و عظمت مجاهدت او در برابر
دشمنان و وحدت و یکپارچگی بی سابقه بین همه اقشار و گروه های اجتماعی شد.
همه جا حرف از شجاعت و پایداری و استحکام او بود.
همه می گفتند انگار آن داعشی در دستان محسن اسیر شده است، که این همه ترس و
واهمه در چهره اش موج می زند. حقا که محسن شیربچه حیدر کرار بود و با
شجاعتش درس مردانگی به همگان داد. محسن حججی با صبر الهی و چهره مقاوم و
معصومش باعث موج بی نظیری از وحدت و یکپارچگی فکری و عاطفی در ایران ،
منطقه و حتی در سایر ملل دنیا شد. "
گاهی اوقات خودمان هم دقیقا نمیدانیم چه احساسی داریم. در گام نخست اعتماد به نفس را در وجود خود پیدا کنید، جرات داشته باشید احساساتی را که در شما شکل گرفته است، بشناسید، آنها را ریشهیابی کرده و در نهایت مساله را حل کنید. اگر از دست دوستی که تاخیر کرده ناراحت هستید همان موقع آن را بیان کنید. علت ناراحتی خود را بشناسید و آن را قاطعانه و بدون زخم زبان و طعنه بیان کنید. وقتی بدزبانی میکنید و با طعنه و کنایه سعی میکنید آرامش بیابید، دیگران را میرنجانید و از خود دور میکنید.
احساسات خود را کنترل کنید
در گام اول احساسات خود را شناختید، حالا باید تلاش کنید که در مواقع حساس آنها را به بهترین شکل مدیریت و کنترل کنید. اگر عصبانی هستید نفس عمیق بکشید، کمی صبر کنید و سعی کنید از عمق ناراحتی خود بکاهید و با تفکر واکنش نشان بدهید یا حتی زمانی که به شدت خوشحال هستید نیز سعی کنید احساسات خود را کنترل کنید. مدیریت هیجانهای مثبت و منفی رفتار شما را صیقل میدهد و منجر به ابراز منطقی احساسات میشود.
اهداف خود را تعریف کنید
وقتی هدف خود را از نتیجه یک گفتوگو، بحث یا ... بدانید، با اعتماد به نفس بیشتری در مقابل دیگران ظاهر میشوید. با خود روراست باشید؛ تا اینجا احساس خود را شناختید، آن را کنترل و مدیریت کردید و حالا باید بتوانید با شناخت هدف خود از ابراز احساستان، ارتباط موثری را با دیگران شکل بدهید. اگر به علت تاخیر دوستتان ناراحتید و میخواهید در این باره به او تذکر بدهید، در پی چه هستید؟ نتیجه مطلوب و مورد نظر شما چیست؟ دوست دارید با گوشزد کردن این اشتباه از رفتارهای اینچنینی او در آینده جلوگیری کنید یا این تاخیر تاثیر چندانی روی برنامههای شما نداشته است و صرفا کمی خشمگین شدهاید. در هر حال باید چشماندازی از نتیجهای که در سر دارید را بشناسید و متناسب با آنچه میخواهید در خاتمه بحث به آن برسید، صحبت و ابراز احساسات کنید. این روند یعنی شناسایی احساسات، مدیریت صحیح آنها و شناخت نتایج حاصل از ابرازشان، فرایندی منطقی است که باعث میشود در مقابل دیگران اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید و نتیجه منطق و تاملی است که در رفتارتان بهکار گرفتهاید.
یادتان نرود که هر نکته مکانی دارد
وقتی میخواهید درباره مشکلی با دوست خود صحبت کنید، باید بدانید که «هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد.» طبیعتا مطرح کردن موضوع در حضور دیگران درست و منطقی نیست. برای اینکه حرفهایتان خریدار داشته باشد باید در مکان و وقت مناسب مشکل را بازگو کنید. موقعیتشناس باشید و قبل از حرف زدن فکر کنید تا دیگران بیشتر روی شما حساب کنند. وقتی دیگران به حرفهای شما اهمیت بدهند، اعتماد به نفستان ناخودآگاه بالاتر میرود. پس اگر طرف مقابل شما عجله دارد، حواسش پرت است و... سکوت کنید و بیهوده ارزش خود و کلامتان را پایین نیاورید.
صحبت کردن را با خود تمرین کنید
آنچه را که تصمیم دارید در مقابل دیگران بگویید، با صدای بلند و رسا تمرین کنید یا حرفهایتان را بنویسید. این کار نوعی برنامهریزی غیرمستقیم است که از آشفتگی در مقابل جمع جلوگیری میکند و باعث افزایش اعتماد به نفستان در مقابل دیگران میشود. وقتی بدانید که میخواهید چه چیزی بگویید، اعتماد به نفس و کنترل بیشتری خواهید داشت. با صدای رسا، شمرده و آرام حرف بزنید و از هیچکس و هیچچیز نترسید و خجالت نکشید. شما بهترین هستید، چرا که نه؟
شنونده خوبی باشید
افراد با اعتماد به نفس بالا، شنوندههای خوبی هستند. این افراد با آرامش و صبر به دیگران گوش میکنند و با واکنشهای مناسب مانند تاییدهای بهموقع یا بیان عبارات دوستانه همراهی و احترام خود را نسبت به دیگران نشان میدهند. البته این اصلا به معنای موافقت همیشگی و تایید بیچون و چرای دیگران نیست بلکه منظور ایجاد درک متقابل است. هنگام گوش دادن به حرفهای دیگران باید به آنها نشان بدهید که برایشان ارزش و اهمیت قائل هستید. حتی اگر با آنها مخالفید، شنونده آرامی باشید. اجازه بدهید دیگران متوجه بشوند که شما علیرغم تفاوتها و اختلاف نظرها، موقعیت آنها را درک میکنید. واکنشهای منطقی از گوش دادن موثر نشات میگیرند. وقتی کنترل اعصاب خود را از دست میدهیم، نتایج تاسفبرانگیز به بار میآید. فریاد زدن بر سر اطرافیان، گریه کردن بیمورد و... واکنشهای غیرمنطقی افرادی است که گوش کردن به دیگران را یاد نگرفتهاند.
در پی موفقیت دیگران نیز باشید
برای افزایش اعتماد به نفس در مقابل دیگران باید به درک درستی از خود و آنها برسید. همانطور که دیدید رشد همه ما به یکدیگر وابسته است. ما در صورتی در روابط فردی و اجتماعی خود موفق خواهیم بود که ضمن تلاش برای توسعه ویژگیهای مثبت فردی، در پی رشد و موفقیت دیگران نیز باشیم. زندگی گروهی ما به اندازه زندگی فردیمان اهمیت دارد. افزایش اعتماد به نفس در مقابل دیگران نیز مانند تمام ویژگیهای خوب دیگر، دستیافتنی است و تنها به کمی تمرین و تلاش نیاز دارد.
چرا جامعه ی دینی ما اینقدر به دروغ مبتلا است؟ تا این مورد درست نشود
الباقی موارد هم درست نمی شود. ما سیمنارها و موسساتی را برای پایش نماز
داریم، زکات داریم، اما متاسفانه یک سمینار برای دروغ نمی گذاریم. این را
درست کنیم. می آیند می گویند حاج آقا به جدت اگر با این اوضاع اقتصادی در
بازار دروغ نگوییم نمی شود. از جد ماهم مایه می گذارد تا یک منکر را تثبیت
کند؛ می گوید نمی شود، در حالی که پیغمبر (ص) دعایش از حضرت حق این است:
طهر لسانی عن الکذب.
امام زمان (عج) ان شالله می آید و یکی از رسالت ایشان این است که در دعای
ندبه می خوانیم:"کجاست باطل کننده دروغ؟ "یکی از کسانی که حضرت با آنها
موجه می شوند، دروغگو ها هستند، با اینها هیچ میانه ای ندارد.
هرجا می خواستید ببینید شیطان کجاست، ببینید دروغگو کجاست.
بخشی از سخنرانی استاد علوی تهرانی در حسینیه شهدای بسیج. - مرداد 96
خوابیدن در برخی از ساعات شبانه روز مفید و در برخی ساعات آثار زیان باری دارد که در ادامه مشروح این موضوع آمده است.
خوابیدن یکی از ریتم های مهم بدن محسوب می شود و هر فردی بنا بر سن و سال به 6 تا 8 ساعته خواب و استراحت در طول روز نیاز دارد هرچند گاهی عوامل بیرونی و مشغله روزانه نظم خواب و مدت زمان نیاز بدن به استراحت را به هم می ریزد.