@ daneshamozishal: کانال بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه شال در سروش بایگانی اسفند ۱۳۹۶ :: بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه شال

بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه شال

مذهبی،فرهنگی، ادبی،علمی، سیاسی ...

بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه شال

مذهبی،فرهنگی، ادبی،علمی، سیاسی ...

بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه شال

بسم الله الرّحمن الرّحیم ؛ سلام ، همـکاران محترم ! دانش آموزان عزیز!هدف از راه اندازی ایـن وبسایت ارائــه مطالب علمـی، اخـلاقـی، ادبی ،سیاسی و گـزارش ها و مراسم مربوط به آموزش وپرورش، بسیج دانش آموزی...... می باشد. امیدواریم بتــوانیم بــا ارائـه مطالب مفید و سودمند اوقـات پـرباری را بــــرای شما عزیزان فراهم آوریم.
درضمن منتظردریافت مطالب علمی ، اخلاقی و نظـــرات و پیشنهادهای سازنده شما نیــــز می باشیم. باتشکر بسیج دانش آموزی شال


۸۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

خلف وعده 

خلف وعده

از گناهانی که به کبیره بودنش تصریح شده، وفا نکردن به عهد و پیمان است چنانچه در صحیحه حضرت عبدالعظیم ذکر شد و حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ بر کبیره بودنش به آیه‌ 25 از سوره‌ رعد استشهاد می‌فرماید «کسانی که پیمان خدای را پس از بسته شدنش می گسلند و می‌برند آنچه خداوند امر به پیوند آن فرموده و در زمین فساد می‌کنند برای ایشان دوری از رحمت خداست و بر ایشان سرای بدی است که دوزخ است.»[1]..........././اندیشه قم

  • بسیج دانش آموزی شال

ارزش و اهمیت علم آموزی

به علت این که  زیبایی مطالعه کاسته نشود تمام مطالب یکجا درج شده است.

روزی طلبه جوانی که در زمان شاه عباس در اصفهان درس می خواند، نزد شیخ بهایی آمد و گفت: من دیگر از درس خواندن خسته شده ام و می خواهم دنبال تجارت و کار و کاسبی بروم چون درس خواندن برای آدم، آب و نان نمی شود و کسی از طلبگی به جایی نمی رسد و به جز بی پولی و حسرت، عایدی ندارد.

شیخ گفت: بسیار خب! حالا که می روی حرفی نیست. فعلا این قطعه سنگ را بگیر و به نانوایی برو چند عدد نان بیاور با هم غذایی بخوریم و بعد هر کجا می خواهی برو، من مانع کسب و کار و تجارتت نمی شوم. جوان با حیرت و تردید، سنگ را گرفت و به نانوایی رفت و سنگ را به نانوا داد تا نان بگیرد ولی نانوا او را مسخره نمود و از مغازه بیرون کرد.

پسر جوان با ناراحتی پیش شیخ بهایی برگشت و گفت: مرا مسخره کرده ای؟

نانوا نان را نداد هیچ، جلوی مردم مرا مسخره کرد و به ریش من هم خندید.

شیخ گفت: اشکالی ندارد . پس به بازار علوفه فروشان برو و بگو این سنگ خیلی با ارزش است سعی کن با آن قدری علوفه و کاه و جو برای اسب هایمان بخری. او دوباره به بازار رفت تا علوفه بخرد ولی آن ها نیز چیزی به او ندادند و به او خندیدند. جوان که دیگر خیلی ناراحت شده بود نزد شیخ آمد و ماجرا را تعریف کرد. شیخ بهایی گفت: خیلی ناراحت نباش. حالا این سنگ را بردار و به بازار صرافان و زرگران ببر و به فلان دکان برو و بگو این سنگ را گرو بردار و در ازای آن، صد سکه به من قرض بده که اکنون نیاز دارم. طلبه جوان گفت: با این سنگ، نان و علوفه ندادند، چگونه زرگران بابت آن پول می دهند؟ شیخ گفت: امتحان آن که ضرر ندارد. طلبه جوان با این ناراحت بود، ولی با بی میلی و به احترام شیخ به بازار صرافان و جواهرفروشان رفت و به همان دکانی که شیخ گفته بود و گفت: این سنگ را در مقابل سد سکه به امانت نزد تو می سپارم. مرد زرگر نگاهی به سنگ کرد و با تعجب، نگاهی به پسر جوان انداخت و به او گفت: قدری بنشین تا پولت را حاضر کنم. سپس شاگرد خود را صدا زد و در گوش او چیزی گفت و شاگرد از مغازه بیرون رفت. پس از مدتی کمی شاگرد با دو مامور به دکان بازگشت.

ماموران پسرجوان را گرفتند و می خواستند او را با خود ببرد. او با تعجب گفت: مگر من چه کرده ام؟ مرد زرگر گفت: می دانی این سنگ چیست و چقدر می ارزد؟

پسر گفت: نه، مگر چقدر می ارزد؟

زرگر گفت: ارزش این گوهر، بیش از ده هزار سکه است. راستش را بگو، تو در تمام عمر خود حتی هزار سکه را یک جا ندیده ای، چنین سنگ گران قیمتی را از کجا آورده ای؟ پسر جوان که از تعجب زبانش بند آمده بود و فکر نمی کرد سنگی که به نانوا با آن نان هم نداده بود این مقدار ارزش هم داشته باشد با من و من و لکنت زبان گفت: به خدا من دزدی نکرده ام. من با شیخ بهایی نشسته بودم که او این سنگ را به من داد تا برای وام گرفتن به این جا بیاورم. اگر باور نمی کنید با من به مدرسه بیایید تا به نزد شیخ برویم.

ماموران پسر جوان را با ناباوری گرفتند و نزد شیخ بهایی آوردند. ماموران پس از ادای احترام به شیخ بهایی، قضیه مرد جوان را به او گفتند. او ماموران را مرخص کرد و گفت: آری این مرد راست می گوید. من این سنگ قیمتی را به او داده بودم تا گرو گذاشته، برایم قدری پول نقد بگیرد. پس از رفتن ماموران، طلبه جوان با شگفتی و خنده گفت: ای شیخ! قضیه چیست؟ امروز با این سنگ، عجب بلاهایی سر من آمده است! مگر این سنگ چیست که با آن کاه و جو ندادند ولی مرد صراف بابت آن ده هزار سکه می پردازد.

شیخ بهایی گفت: مرد جوان! این سنگ قیمتی که می بینی، گوهر شب چراغ است و این گوهر کمیاب، در شب تاریک چون چراغ می درخشد و نور می دهد. همان طور که دیدی، قدر زر را زرگر می شناسد و قدر گوهر را گوهری می داند. نانوا و قصاب، تفاوت بین سنگ و گوهر را تشخیص نمی دهند و همگان ارزش آن را نمی دانند. وضع ما هم همین طور است. ارزش علم و عالم را انسان های عاقل و فرزانه می دانند و هر بقال و عطاری نمی داند ارزش طلب علم و گوهر دانش چقدر است و فایده آن چیست. حال خود دانی خواهی پی تجارت برو و خواهی به تحصیل علم بپرداز. پسر جوان از این که می خواست از طلب علم دست بکشد، پشیمان شد و به آموزش علم ادامه داد تا به مقام استادی بزرگ رسید.

آری قدر خدا و رضای خدا را جز «اهل الله» کسی نمی داند. اهل خدا باش تا بفهمی چه داری. موفق باشی.


 برگرفته از:پایگاه اطلاع‌رسانی،رویش اخلاق و تربیت

موضوع: نکته ها و حکایت های ناب اخلاقی

  • بسیج دانش آموزی شال

تصویر حدیثی : حق فرزند بر پدر

  • بسیج دانش آموزی شال

یاد وخاطره 156 شهید دفاع مقدس و شهدای مدافع حـرم بخش شال در 22 اسفند روز شهیدگرامی می داریم. روحشان شاد نام ویادشان گرامی باد . امید به شفاعتشان داریم.1396/12/22

شهداگ

  • بسیج دانش آموزی شال

همرزمان شهدا، خانواده های معزز شهیدان ، دوستان همچنان چشم به راه هستیم.....

شهدا

  • بسیج دانش آموزی شال

اولویت امروز ملت ایران

الویت

آستان قدس

  • بسیج دانش آموزی شال

22 اسفند روز بزرگداشت شهدا گرامی باد

شهدا

  • بسیج دانش آموزی شال

ابن سینا وکودکی با استعدادی سرشار

برگرفته از کتاب ؛ 

اخلاق خوبان

ابن سینا از بازار همدان می گذشت، کودکی را دید که پر شتاب به مغازه آهنگری می رفت، و قطعه زغالی سرخ شده از آتش می خواست، ولی با خود ظرفی به همراه نداشت. و شنید که آهنگر با او می گمفت: بدون ظرف، چگونه آتش می خواهی؟ و دید کودک با شنیدن این سخن، بی آنکه تامل کند، خم شده و قدی خاکستر از زمین گرفته، و در حالی که در دستان خود جای داده بود، مقابل آهنگر دراز کرد. و آهنگر بی آنکه حرف خود را تکرار نماید از کوره آتشین خد خالی از آتش گرفت و بر خاکستری که بر کف دستان کودک بود نهاد، و کودک نیز با همان شتاب بازگشت. و ابن سینا که از همان آغاز، حرف ها و رفتار آهنگر و کودک را زیر نظر داشت، با کمال اعجاب و بُهت، به مغازه آهنگر وارد شد، و از وی پرسید: این کودک که بود؟ و کجاست؟ و کجا رفت؟ و آهنگر پس از تکریم و احترام، نشانی مغازه ای دیگر داد که کودک در آنجا شاگردی می نمود.

 و ابن سینا شائق و شادان خود را شتابان به آنجا رسانید. و کودک را دید که خال آتش را به کوره افکنده است و می خواهد آن را نیز روشن کند. پیش رفته، و پیش از آنکه با کودک سخنی بگوید سراغ آهنگر را گرفت. و کودک، آهنگر را صدا کرد و آمد. و ابن سینا را شناخت. و احترام کرد. ابن سینا گفت: این کودک، شاگرد شماست؟ و آهنگر گفت: آری! گفت: می خواهم آن را به من بسپاری تا از این پس شاگرد من باشد، و من به او درس بیاموزم، زیرا که صاحب ذوق و استعدادی سرشار است. آهنگر گفت: اذن پدر نیز شرط است و آنگاه نشانی پدر کودک را داد. و ابن سینا با شوق و شتاب خود را به پدر کودک رسانید و ماجرای استعداد و نبوغ فرزند را با وی در میان گذاشت، و از وی خواست که اذن آموختن و تحصیل و تعلم را به او بدهد. و پدر گفت: وی تنها فرزند من است، که با کار خود گره از کار زندگی می گشاید، و با اندک مزدی که به چنگ می آورد معاش مان را تامین و امرار می کنیم. ولی ابن سینا متقبل شد که از آن پس همان مزد را پرداخته و کودک را به تحصیل وادارد. و پدر پذیرفت. و کودک به مکتب رفت. و از آنجا که درس معلم را جز زمزمه محبت نمی دید، گریزپا نبود، بلکه روز را از شب نمی شناخت، و پیوسته می کوشید. و حاصل کوشش خویش را نیز می دید. تا آنکه سرآمدِ دانش ورانِ روزگار خود شد. و برای آیندگان نیز میراثی از دانش خود گذارد. که یکی از آنها کتاب گرانسنگ التحصیل است، که اکنون در دانشگاههای کانادا، و آمریکا و اروپا تدریس و تعلیم می شود....

  • بسیج دانش آموزی شال

دعایی دلنشین از امام سجاد(ع) در حق والدین

امام

اللّهُمّ اشْکُرْ لَهُمَا تَرْبِیَتِی، وَ أَثِبْهُمَا عَلَی تَکْرِمَتِی، وَ احْفَظْ لَهُمَا مَا حَفِظَاهُ مِنّی فِی صِغَرِی. اللّهُمّ وَ مَا مَسّهُمَا مِنّی مِنْ أَذًی، أَوْ خَلَصَ إِلَیْهِمَا عَنّی مِنْ مَکْرُوهٍ، أَوْ ضَاعَ قِبَلِی لَهُمَا مِنْ حَقٍّ فَاجْعَلْهُ حِطّةً لِذُنُوبِهِمَا، وَ عُلُوّاً فِی دَرَجَاتِهِمَا، وَ زِیَادَةً فِی حَسَنَاتِهِمَا، یَا مُبَدّلَ السّیّئَاتِ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَاتِ.

 خدایا! آنان را به پاس پرورش من پاداش ده، و در برابر گرامی داشت من جزا عنایت فرما، و هر چه را در کودکی من نسبت به من منظور داشتند، در حق آنان منظور دار. خدایا! آنچه از جانب من آزار به ایشان رسیده یا کار ناپسندی از من نسبت به آنها رخ داده، یا حقی که از آنان بر عهده من ضایع شده، همه را موجب ریختن گناهانشان، و بلندی مقامشان و افزونی خوبی هاشان قرار ده، ای تبدیل کننده بدی ها، به چندین برابرش به خوبی ها./پایگاه اطلاع رسانی حوزه

  • بسیج دانش آموزی شال

چراغ سنگر

چراغ سنگر

شب آخر هنوز یادم هست

خیمه زد عطر سیب در سنگر

خیمه تاریک شد، و این یعنی

روضه‌خوان گفت از شب آخر

گفت این راه و این سیاهی شب

عشق چشمان خویش را بسته است

ما سحر قصد آسمان داریم

از زمین راه کربلا بسته است...

خشک می‌شد گلوی او کم‌کم

روضه‌خوان تشنه بود در باران

یک نفر استکان آب آورد

السلام علیک یا عطشان

استکان را بلند کرد ، ولی

عکس یک مشک روی آب افتاد

مشک لرزید و محو شد کم‌کم

اشک سید که توی آب افتاد

نفست گرم روضه‌خوان! آن شب

دل به دریای آن نگاه زدی

دم گرفتی میان خون خودت

چه گریزی به قتلگاه زدی

سید حمید رضا برقعی


  • بسیج دانش آموزی شال

  • بسیج دانش آموزی شال

بیانات مقام معظم رهبری 

در دیدار نوجوانان و جوانان شرکت‌کننده در کاروان‌های راهیان نور

نور

 بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)

الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.

  جوانان عزیز، فرزندان عزیز من، کسانی که آینده‌ی کشور متعلّق به شما است! خیلی خوش‌آمدید. شما به‌معنای واقعی کلمه صاحبان و گردانندگان و مدیران آینده‌ی این کشور هستید. هر فهم شما، هر تصمیم شما، هر اقدام شما که امروز در تشکیل شخصیّت شما تأثیرگذار باشد، به‌معنای تأثیرگذاری در آینده‌ی این کشور است و این نکته‌ی بسیار مهمّی است.

  درباره‌ی «راهیان نور»، بحمدالله این حرکت موفّق -که چند سالی است در کشور راه افتاده و روز‌به‌روز بحمدالله توسعه پیدا کرده است- یکی از جلوه‌های پاسداشت دوران دفاع مقدّس است. دوران دفاع مقدّس را حقیقتاً بایستی گرامی شمرد، عزیز شمرد و پاسداری کرد، چون آن هشت سال -هشت سال دفاع مقدّس- تضمین‌کننده‌ی حیثیّت کشور و هویّت ملّت و امنیّت فعلی و عزّت ملّت ایران شد....

  • بسیج دانش آموزی شال

تصویر حدیثی : امروز و فردا

  • بسیج دانش آموزی شال

دعوت

برای مشاهده فعالیت های بسیج دانش آموزی ، واحد های بسیج مدارس و فعالیت های مدارس به لینک بسیج دانش آموزی مراجعه فرمایید.

https://t.me/joinchat/AAAAAEYCsd0Lj1pXHXeKyg

  • بسیج دانش آموزی شال

اردوی عملی مرحله دوم درس آمادگی دفاعی باحضوردانش آموزان پایه نهم باحضورعلیرضا درزی فرمانده حوزه شال و محمدرضایی فرمانده حوزه بسیج دانش آموزی و علی یعقوبی در دبیرستان اخوان موسوی برگزارگردید.

دراین دوره سلاح شناسی، بازو بست سلاح  ،اصول تیراندازی به دانش آموزان آموزش داده شد.
  • بسیج دانش آموزی شال

مدارس

  • بسیج دانش آموزی شال

نور

  • بسیج دانش آموزی شال

تصویر حدیثی : عبادت به جز خدمت خلق نیست

  • بسیج دانش آموزی شال

  • بسیج دانش آموزی شال

شهدا

  • بسیج دانش آموزی شال